جمعه, 07 اردیبهشت 1403
جمعه, 07 اردیبهشت 1403
Friday, 26 April 2024
روزنامه گیلان امروز [ شماره ۶۴۹۲ ]

 

* نظر جاری در میان بسیاری از مردم این است که رژیم شاه، برخورد شدید قاطع و کشتار جدی نکرد و اگر چنین می‌کرد سقوط نمی‌کرد. این نظر هم از پایگاه واقعی برخوردار نیست زیرا رژیم شاه علاوه بر شدت عملی که طی 25 سال انجام داده بود از دی ماه 1356 که شروع تظاهرات و اعتراضات بود تا آنجا که می‌توانست با معترضان برخورد کرد و نمونه‌های زیادی را می‌توان مثال زد که با بی‌رحمی تمام با اعتراضات برخورد کرد از جمله جمعه خونین 17 شهریور 57 و یا اواخر مهر 57 در مشهد که نیروهای نظامی با تانک به روی مردم رفتند. اما پس از مدتی به دو دلیل مشخص برخورد با اعتراضات در همه‌جا و همه‌ی مواقع قاطع و شدید نبود و آرام آرام  مهار کار از دست دستگاه‌های نظامی خارج شد، دلیل اول اینکه فرماندهی مراکز تصمیم‌گیری نظامی برای کنترل اوضاع یکسان عمل نمی‌کردند و به‌خصوص پس از مهر ماه 57 مرکزیت نظامی کشور بی‌تفاوت عمل می‌کرد، از این گذشته دستگاه نظامی شاه برای جنگ‌های کلاسیک تجهیز شده بود و فاقد امکانات، تجربه و ابزار سرکوب و جلوگیری از شورش‌های خیابانی بود به‌طوری که حتی باتوم، ماشین آب‌پاش و وسایل اولیه پراکنده کردن جمعیت را نداشتند.

در سایه فشار مردم و همه‌گیر شدن اعتراضات در نیروهای نظامی که با توپ و تانک در خیابان‌ها حضور داشتند و سبک‌ترین اسلحه آنها ژ-3 بود عملا ناتوان از برخورد بودند و با شروع نافرمانی‌ها و فرار سربازان از پادگان‌ها و زایل شدن سرمایه اجتماعی رژیم در جامعه ناشی از رویگردانی مردم از حکومت عملا ماشین سرکوب رژیم از کار افتاد. و در این مقطع رژیم نه مشروعیت داشت، نه ابزار سرکوب و نه نیروی سرکوب و حتی بخش خاموش جامعه که خود را درگیر تظاهرات و اعتراضات نکرده بودند روحیه دفاع از نظام شاه را از دست داده بودند و به نوعی رژیم از آبان ماه به بعد عملا آچمز شده بود. بنابراین در واقع این اراده شاه نبود برای سرکوب نکردن بلکه این شرایط و اوضاع حاکم بر مبارزه دست شاه را برای سرکوب بسته بود، بسیاری از نظامیان هم اصولا اعتقادی به سرکوب مردم نداشتند.

* دامنه وسیع اعتصابات که حتی در عمق وسایل تبلیغاتی رژیم، از جمله رادیو و تلویزیون نفوذ پیدا کرده بود رژیم را فلج کرد طوری که با ادامه اعتصابات حتی تامین گوینده و تنظیم کننده‌ خبرهای معمول را از رژیم گرفته بود. نظامیان نیز که برای حفاظت رادیو و تلویزیون در اطراف و درون سازمان رادیو و تلویزیون حضور داشتند عملا قادر به ارایه کار نبودند. این اعتصابات که شامل تقریبا همه مراکز ارتباطی، اقتصادی و به‌خصوص مخابرات، برق، صنعت نفت می‌شد کمر حکومت را شکست. بسیاری از چهره‌های وابسته به رژیم شاه مانند شهردار تهران یا معاونین وزرا استعفا دادند و در واقع متن ذلیلانه‌ای که به وسیله مهندس قطبی (مدیر رادیو و تلویزیون) و دکتر حسین نصر برای شاه تهیه کرده در 13 آبان ماه 57 خوانده شد عملا اعلامیه تسلیم به خواسته‌های انقلابیون بود.

* علاوه بر این‌ها و پیش از این‌ها اعمال متناقض حکومت به سقوط شاه شتاب داد، شاه از یک طرف قصد سرکوب معترضین را داشت و از طرفی و در همین شرایط زندانیان سیاسی، از همه طیف‌های سیاسی را از زندان آزاد کرد، و تعداد زیادی از زندانیان باسابقه و زندانیان وابسته به گروه‌های چریکی مانند مجاهدین، فدائیان و روحانیون صاحب نام حالا با وجهه موثر و خوب انقلابی وارد صحنه انقلاب شدند و نیروی محرکه جدیدی به انقلاب دادند.

* در هر حال می‌توان به نوعی حکومت شاه را، حکومتی استوار ندانست بلکه در حد یک حکومت پوشالی، سُست بدون پشتوانه مردمی و ساختار محکم درونی که با اعتراضات وسیع مردمی و اعتصابات کارساز از پای درآمد. با این وصف اگر حکومت شاه به موقع و از موضع قدرت سال 1356 دست به اصلاحاتی می‌زد و به تذکرات و رهنمودها و نصایحی که از سوی نزدیکانش و البته منتقدینی مانند جبهه ملی توجه می‌کرد و سال 56 به جای دولت هویدا، یک دولت خوشنام، با اختیارات برای اصلاحات در حد دولتی با چهره ملی مانند دکتر صدیقی، دکتر سنجابی یا داریوش فروهر و یا بازرگان یا یک چهره شاخص دانشگاهی را مامور تشکیل کابینه می‌کرد و خود طی یک پروسه یک ساله از امور اجرایی کنار می‌کشید و در واقع مطابق قانون اساسی مشروطه (علیرغم همه‌ی نقص‌هایی که دارد) سلطنت می‌کرد و امور اجرایی کشور را به دولتی می‌سپرد که با انتخابات آزاد برگزیده می‌شد، این مسیر به نام مسیر اصلاحات شاید می‌توانست طی یک دوره چند ساله شاه را در قواره یک سلطان مشروطه ظاهر کند و با توجه به بیماری و ضعف جسمانی که داشت حتی طی یک فرایند یک ساله امور را به ولیعهد یا شورای سلطنت بسپارد. اما شاه تا شهریور 1357 هیچ گوشی برای شنوایی نداشت و خود را عالم به همه‌ی مسایل و کارشناس و متخصص همه‌ی امور مملکت می‌دانست و در عین حال هیچ‌گاه اعتمادی به منتقدین و کنشگران سیاسی کشور از جمله اعضاء جبهه ملی و نهضت آزادی نداشت. به عناصر بله قربان گوی گوش به فرمانی چون ارتشبد فردوست و علم و ... اعتماد نسبی داشت که نتیجه عملکرد آنها به‌خصوص تیمسار فردوست در مسیر خیانت به ولی نعمت خود، آشکار شد.

در ادامه بحث «چرا انقلاب کردیم؟»  باید نگاهی گذرا هم داشته باشیم به نتایج ملموس و عملی انقلاب که در قسمت آینده به آن می‌پردازیم و یادآور می‌شویم چگونه آرام، آرام از آن آرمان‌های اخلاقی، انسانی، ملی و انقلابی دور شدیم و به شرایطی رسیده‌ایم که بسیاری از مردم نسل‌های تازه اصولا حضور مردم در آن مقطع در انقلاب و ارزش‌های آن را زیر سوال می‌برند.

به اشتراک بگذارید:

نظر شما:

security code
طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان