شنبه, 08 اردیبهشت 1403
شنبه, 08 اردیبهشت 1403
Saturday, 27 April 2024
روزنامه گیلان امروز [ شماره ۶۴۹۳ ]

 

محمدتقی مرتاض هجری

اینکه زندگی با کار و تلاش معنا پیدا می کند بخشی از واقعیت است. به ویژه اگر حرفه موردنظر با روحیه فرد در زمینه فکری و با توانمندی جسمی او همسانی داشته باشد. شکی نیست که هر شخص برای ادامه زندگی ناگزیر به انتخاب شغلی است تا از طریق آن به خواسته ها، اهداف و آرزوهای خود دست پیدا کند. حرفه جدا از کسب معاش که زمینه را برای نیازمندی ها فراهم و تسهیل می کند به آدمی عزت نفس و اعتبار می بخشد و جایگاه او را در جامعه مشخص می سازد. اما از اینکه برای شغل مناسب ارزش قایلند، بیشتر از آن نظر است که در هویت سنجی اجتماعی فرد موثر است. هر چند این بدان معنا نیست که با تکیه به آن، هویت آدمی تغییر می کند، بلکه سبب آشکار شدن هویت او می گردد تا خود را بهتر بشناسد و به مسوولیت پذیری در انجام امور و وظایفی که به عهده او محول می شود آگاه گردد تا با درک ارزش های انسانی بتواند در مواقع ضروری و در مواجهه با مجموعه ای از رفتارهای اجتماعی که در خلال ارتباط با افراد جامعه به وجود می آید، شیوه منطقی و درست را به کار گیرد. اصولا حرفه و شغل، خود زمینه ای است برای گسترش ارتباط با دیگران و بهتر شدن در اندیشه همفکری و همزیستی در جامعه و بها دادن به آن خواهد بود. چه آحاد مردم زندگی را در الگوی رفتاری که با انگیزه انسان دوستی، احترام متقابل و با ارزش های اخلاقی همراه است مورد توجه قرار می دهند. داشتن چنین سجایایی اعتماد به نفس و اراده لازم را می طلبد و این چیزی نیست که از بیرون به شخص تجویز گردد. بیشتر امر درونی است که با تلاش و سخت کوشی به دست می آید تا از آن در جهت ارزش های انسانی استفاده کند.

بی تردید هستند افرادی که با وجود تلاشی که در طی سال ها بدان مشغول بودند، شغل و حرفه خود را نه وسیله، بلکه به نوعی زندگی تمام عیار می پندارند. آن چنان در حرفه خود فرو می روند، که به چیزی غیر از آن نمی اندیشند. چه بسا ارزش های زندگی را نادیده انگاشته و با چشم پوشی و مسامحه از کنار آن می گذرند. یعنی زندگی را در نمای ظاهری و در تعلق خاطر خود جستجو و به نمایش می گذارند. از این نظر دور از ذهن نیست اگر در این رابطه از دو طرف مورد پرسش و بازخواست قرار گیرند. هم از طرف خانواده که با چشم بستن به وظایف خود در انجام امور مرتبط با نیازها و خواسته های زندگی که با به هم خوردن آرامش خانوادگی همراه است و هم از بیرون و از طرف افکار عمومی و جامعه که برای انتظارات و توقعات و نیازهای اساسی خود پاسخ مناسب دریافت نکرده اند.

چنین ویژگی کم و بیش در اغلب حرف و مشاغل برای اقشاری که در موقعیت و شرایط فرهنگی و اجتماعی متفاوت زندگی می کنند امری عادی به شمار می رود. و چه بسا چنان نگرشی را به نوعی شیوه زندگی خود می دانند که در چارچوب مسایل خانوادگی صورت می پذیرد. اما آن چه این موضوع را مورد پرسش قرار می دهد و آن را به زیر سوال می برد همانا عرصه هنر و سیاست است که با چنین اندیشه ای روبه رو است و بیشترین توجه و نگاه را به خود معطوف می دارد. آن گونه که هنرمند و سیاستمدار در پی مطرح شدن، ناگزیر به استفاده از رفتارهایی هستند که با حرفه و شغل شناخته شده افراد عادی چندان سنخیتی ندارد. هرچند در جامعه ای زندگی می کنند که از نظر اجتماعی و امور فرهنگی التزام به پایبندی قانون دارند و کسی را هم فارغ از آن نیست. از این نگاه شناخت این دو حرفه از جایگاه جامعه شناختی حایز اهمیت است و می تواند مخاطب را با نوع زندگی آنها بیشتر آشنا سازد.

هنرمند در حرفه خود ضمن ارایه آثار هنری در عرصه های مختلف که با استقبال مخاطب روبه رو می گردد فردی است که با به نمایش گذاشتن آثارش وجهی از شخصیت اش نیز تجلی پیدا می کند. آثاری که با نوآوری و خلاقیت و با احساس زیباشناختی همراه است تا لحظات خوشایند و لذت بخشی را برای مخاطب رقم بزند. اما جدا از خصلت های شناخته شده، هنرمند از منظر نگاه خود به زندگی می نگرد و با باورهای خود به ارزیابی امور می پردازد که تصور آن برای عموم افراد چندان منطق پذیر نیست. شیوه ای که خاص خود اوست و کمتر با مقتضیات و عرف جامعه نزدیکی دارد اینکه بایدها و نبایدها، حقیقت و واقعیت را بر محور اندیشه خود می سنجد و به قضاوت می نشیند. یا حرفه هنری خود را بر اولویت های زندگی ترجیح می دهد و برای کسب موفقیت از چیزی کوتاهی نمی کند. همه بخشی از توجه او به هنر است. در واقع هنرمند بیشتر نظاره گر و منتقد است. چه در گفتار و کلام و شعر و نوشته و چه در عرصه های دیگر هنری که در همه امور در ارتباط با حرفه اش از خود مایه می گذارد. از این نظر برای هنرمند خودشیفتگی و به چشم دیگران آمدن مهم است و این بدان سبب است که فارغ از ضروریات اجتماعی با واقعیت زندگی کمتر بده بستانی دارد. اگر هم به زندگی توجهی دارد برای ارایه آثاری است که نیاز به خلاقیت دارد تا با نگاه تفکربرانگیز و درون گرایی به امور بپردازد. از این روی زندگی برای اهل هنر زیاد آسان نیست که در مواقعی تکروی و غیرمعمول بودن و جدا از اطرافیان خود را نشان دادن به نوعی شناختنامه هنرمند محسوب می گردد.

فراموش نشود که هنرمند فردی است نکته بین، نکته سنج، هوشمند و خلاق، خونگرم و اجتماعی، دقیق و پرحوصله، در انجام کارهای هنری تا در کمال آرامش و مسلط به خود اثری را به پایان برساند و به نمایش بگذارد. هنرمند انسانی است مثل همه که در حرفه هنری نقش خود را به سادگی می پذیرد اما نه به ساده اندیشی ساده دلان، با این همه زندگی را در دنیای احساسات سپری می کند.

نقطه مقابل هنرمند سیاستمدار است، که سیاست را شغل و حرفه می داند تا از آن برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند. برای این کار به افکار عمومی نیاز دارد و در راه تحقق آن دست به هر کاری می زند. وعده می دهد و از امید می گوید و از موفقیت هایی که در پیش روست. برعکس از شکست و خیانت چیزی نمی گوید. برای اینکه مردم به راز او پی نبرند، پنهان کاری می کند و رازداری تا چیزی بروز ندهد. چهره ای دوگانه دارد تا رفتار شخصی و عمومی او یکی نباشد. مدام رنگ و چهره عوض می کند و از این کار اِبایی هم ندارد. نه در حسرت روزهای گذشته است و نه از فردا می گوید که هنوز نیامده است. آن چه برایش اهمیت دارد همین امروز است تا کار خود را پیش ببرد و موفقیتی را نصیب خود کند. اینکه همه چیز را پنهانی انجام می دهد. یا از دیگران پنهان می کند، به نوعی خصلت سیاستمداری است که مبادا چهره بیرونی او شناخته شود. اما هستند سیاستمدارانی که در حرفه خود به خاطر شگردهای رفتاری و گفتاری که در پوششی از سردرگمی برای عامه مردم به همراه دارد چندان وجهه مقبولی از خود برجای نمی گذارند. و چه بسا با چهره نامطلوب شناخته می شوند. با این همه سیاستمدار از اینکه در چه زمینه ای از فعالیت های سیاسی نقش داشته باشد و چگونه مورد توجه جامعه قرار می گیرد، قضاوت درباره اش آسان خواهد بود. همان گونه که قضاوت در مورد هنرمند نیز مشکل است و به قول سیمین دانشور، نویسنده رمان جزیره سرگردانی (سیاست گذراست و آن چه باقی می ماند احتمالا هنر است) - صفحه 238

 

 

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید:

نظر شما:

security code
طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان