دکتر صادق زیباکلام در رشت : تنها کسی که کلنگ به دست گرفت تا اقتصاد دولتی را خراب کند هاشمی رفسنجانی بود
گیلان امروز، رقیه ابراهیم زاده اصلی -صبح روز پنجشنبه 27 دی ماه، چهل و دومین نشست تخصصی توسعه سازمان مدیریت و برنامهریزی گیلان با موضوع "گفتمان توسعه از دیدگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی" با سخنرانی دکتر صادق زیباکلام در سالن اجتماعات این سازمان برگزار شد.دکتر محمدی رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی گیلان با بیان این که دی ماه سالگرد رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی است و نقش بیبدیل ایشان در ایجاد فرهنگ توسعه انکارنشدنی است گفت: میتوانیم با دیدگاه آقای هاشمی مخالف یا موافق باشیم و یا نقد کنیم ولی نقش ایشان در توسعه را نمیتوانیم نادیده بگیریم. و باتوجه به این که توسعه محور فعالیتهای برنامه بودجه در کشور و استان است بهترین گزینه برای صحبت در این مورد خود خانواده آقای هاشمی هستند ولی آنها به جای خود بهترین گزینه آقای زیباکلام را انتخاب کردند تا بیطرفانه در این مورد صحبت کنند. ما نیز میتوانیم با دیدگاههای آقای زیباکلام موافق یا مخالف باشیم. ولی چند ویژگی در ایشان هست از جمله صراحت، صداقت، شجاعت که ایشان در بیان دیدگاههای خود از آنها بهره میبرند و اگر اشتباه بکنند با اخلاص میپذیرند و برای همین آقای خاص دانشگاه نام گرفتهاند.وی ادامه داد: چهرههای دانشگاهی ما ممکن است آکادمیک باشند اما ژورنالیست نباشند و یا بهعکس ولی ایشان همهی این ویژگیها را دارند و روشنفکر به معنای اصیل آن هستند. از دید خود خانواده آقای هاشمی نیز ایشان صلاحیت انجام این کار را از هر نظر دارند. البته چهره ایشان به هنگام زلزله کرمان و استقبال مردم از نظر ایشان برای کمک بهعنوان یک چهره دانشگاهی برای اولین بار موید این ادعا است. چون معمولا در چنین مواقعی ورزشکاران یا هنرمندان وارد میدان میشوند ولی ایشان نشان دادند که یک دانشگاهی نیز چنین ظرفیتی دارد.
نحوه آشنایی من با آیت الله هاشمیدکتر زیبا کلام گفت: در مورد دیدگاه آیتالله هاشمی در مورد توسعه خیلی فکر کردم. شاید بهترین نقطهای که بشود شروع کرد نحوه آشنایی من با ایشان است. هر چند اصولگراها گفتهاند ایشان شما را در دانشگاه استخدام کردند و یا شما از ایشان چیزهایی گرفتید و الی آخر. ولی واقعیت این است من اولین بار چهره به چهره در سال 81 در دفترشان با ایشان آشنا شدم. من در سال 55 عضو هیات علمی دانشگاه تهران شده بودم. بنابراین آن موقع ایشان در زندان بودند.اما نگاه ایشان به توسعه باعث آشنایی ما شد. داستان هم از انتخابات ششم شروع شد، در آن انتخابات مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز نامزد شدند که باعث شد بحث جدایی بین جریان اصلاحطلب بهوجود آید. چون برخی از دوستان اصلاحطلب مخالف بودند و تعداد اندکی شامل من و مسعود بهنود، مرتضی مرویها از ایشان دفاع میکردیم اما کفه مخالفین از جمله عباس عبدی، اکبر گنجی، شمس الواعظین،محمد قوچانی و ... سنگینتر بود. استدلال من در دفاع از ایشان این بود که ما به ایشان احتیاج داریم. یادم است آقای حجاریان در روزنامه صبح امروز مطلبی را مطرح کرد و گفت "مشکل آقای هاشمی این است که میخواهد روی صندلی وسط باشد ولی اینطور نمیشود یا باید روی صندلی اقتدارگرایان یا اصلاحطلبان بنشینند". به عبارت دیگر در مجموع فضا علیه آقای هاشمی شد.
نیاز داشتیم نیرویی از بخش اعتدال و میانهرو به کمک اصلاحات بیایدوی افزود: اما اساس استدلال من این بود که ما هنوز گردنههای صعبالعبوری را در جریان اصلاحات در پیش داریم و نیاز به آقای هاشمی داریم و بخاطر پیروزی در دوم خرداد و آزادی مطبوعات و جنبشهای مدنی نباید غره بشویم. و نیاز داریم نیرویی از بخش اعتدال و میانهرو به کمک اصلاحات بیاید. و نباید خودمان ایشان را به جناح راست هل بدهیم. یعنی یک نگاه فرصتطلبانه سیاسی داشتند.وی ادامه داد: من می گفتم حتی اگر از این آدم خوشمان نیاید و دلیل دوم اینکه چیزی که به ایشان نسبت داده میشود هم درست است و هم درست نیست. بله در دهه 60 تندرویهایی بوده، اینکه آزادی خیلی محترم نبوده، اتفاقات ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر، که نمونه هایش چندی پیش توسط آقای رضایی در مورد کربلای 4 و 5 مطرح شد و یا چیزهایی دیگر ولی اینکه دوستان اصلاحطلب به گونهای مطرح کنند که تمام مسوولیتهای دهه 60 به پای آقای هاشمی باشد درست نیست، بله ایشان یکی از کنشگران مهم در دهه 60 بودهاند. و از آنجا که فضا تا حدی آزاد بود و مطبوعات آزاد بودند این بحثها را منعکس میکردند و در سال 78-77 عملا سانسوری وجود نداشت. و بالاخره انتخابات برگزار شد و ایشان نفر سی و چندم شدند و ایشان گفتند من عطای مجلس را به لقایش بخشیدم.
به نظرم بزرگترین ضربه را ما اصلاحطلبان به مجلس ششم وارد کردیم دکتر زیبا کلام ادامه داد: البته من باز نوشتم که ما به دست خودمان بزرگترین لطمه را به اصلاحات وارد کردیم چون آقای هاشمی میتوانست موفق و رییس مجلس بشود و جایگاه مجلس ششم بالا میرفت.بنابراین به نظرم بزرگترین ضربه را ما اصلاحطلبان به مجلس ششم وارد کردیم چون عملا آدمی که میتوانست کار بکند را گذاشتیم کنار. اگر ایشان رییس مجلس ششم میشد ای بسا سرنوشت اصلاحات طور دیگری میشد.
می خواستم در کتابم نظر خود آیت الله هم باشداین استاد دانشگاه تصریح کرد: من با توجه به حضورم در دانشگاه و علاقهمندی به تحولات سیاسی ایران و اینکه ایشان چه برنامههایی برای ایران داشتند،که مطبوعات 79-78-77 در این موارد سرشار از تحلیلهای مختلف است که بهعنوان یک منبع موثق میتواند استفاده شود. و از آن سالها من شروع کردم تمام مطالبی را که در زمینه آقای هاشمی رفسنجانی موافق و مخالف و منتقد نوشته بودند جمعآوری کردم و در قالب یک کتاب خواستم منتشر کنم و کتاب داشت آماده چاپ میشد که به خودم گفتم سوژه اصلی این موضوعات له و علیه خود آقای هاشمی بوده پس لازم است نظر ایشان را هم در کتاب داشته باشیم. مثلا اینکه می گوینو شما میخواستید ایران را ژاپن بکنید یا نکنید، و یا.... بههر حال نظر خودتان چیست؟ ناشر هم قبول کرد. باز هم می گویم که بعضی از مردم فکر میکردند من آدم آقای رفسنجانی هستم و از ایشان پست گرفتم، آهن گرفتم و ...!! ولی من حتی واقعا نمیدانستم چهطور از ایشان وقت بگیرم چون اصلا با خودشان از نزدیک ارتباط و آشنایی نداشتم. یکی دو تا از دخترانشان فقط دانشجوی من بودند. بنابراین از آقای معادی خواه خواستم که یک وقتی از ایشان برای من بگیرد. یعنی اوایل سال هشتاد من ایشان را برای اولین بار از نزدیک دیدم. بههر حال رفتم پیش ایشان و گفتم این کتاب را میخواهم منتشر کنم که شاید سه چهارم آن مخالف شما باشد.ایشان گفتند من شما را بهعنوان یک استاد متعهد آزادیخواه و آزاداندیش میستایم که این حرف ایشان باعث شد من کمی راحتتر با ایشان صحبت کنم.
از وقت ملاقات چند دقیقه ای استفاده کردمگفتم این مسایل در مورد شما مطرح است از جمله بحث قتلهای زنجیرهای، ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر،برخورد با ملی مذهبی و نظایر آن. اما نمیدانم چهطور شد که یکباره بغض کردم. تو دلم می گفتم یا ایشان دروغ میگوید یا اگر حقیقت را میگوید به اندازه کسانی که در قتلهای زنجیرهای از بین رفتند ایشان هم مظلوم واقع شدهاند.
بههر حال من چند دقیقه وقت ملاقات داشتم که به حدود 30 دقیقه رسید. از ایشان خواستم که حرفهایشان را بزنند تا مردم آگاه شوند، ولی ایشان گفت: اینها کار محققین است.
آن سوالات قلابی است به سوالات اصلی جواب دهیدوی گفت: بههر حال آن روز شد شروع آشناییمان و من از ایشان بله گرفتم که حاضر بشوند مصاحبه بکنند. بعد که آمدم بیرون مسوول دفترشان گفتند باید سوالاتتان را بنویسید ولی من تمایلی به این کار نداشتم چون دیدم می شود با آقای هاشمی صحبت کرد. من هم یک سری سوالات کلیشهای نوشتم تا جلوی مرا نگیرند و دوباره به من وقت داند به مدت 20 دقیقه. بعد که رفتم پیش آقای هاشمی، ایشان گفتند خوب من سوالات را دیدم با همانها شروع کنیم؟ گفتم نه آن سوالات قلابی است آنها را نوشتم تا جلوی مرا نگیرند! حالا سوالات اصلی را از شما میپرسم، از گذشته شما، از خانواده شما .... (البته من کلی در مورد ایشان تحقیق کرده بودم و همه را خوانده بودم) گفتم چهرهای که از شما در من نقش بسته و آنچه در بین مردم است این است که شما یک بساز و بفروش هستید. حاضر هستید در مورد این موارد صحبت کنید. البته میدانم که یک ریال برای خودتان خرج نکردید. احساس کردم ایشان خوششان آمد که اینطور کار جلو برود چون متوجه شدند که یک خبرنگار یا یک دانشگاهی معمولی نبودم. و ایشان زندگیشان را از بچگی و از روستای بهرمان، قم، 15 خرداد شروع کردند. که البته بعد برای من شکلی پیش آمد که کمی کار وقفه افتاد. اما حاصل آن صحبتها شد کتابی (بهنام هاشمی بدون روتوش) و صحبتها را بدون کم و کاست ضبط و پیاده میکردیم. مثلا یکی از سوالات این بود که آقای هاشمی وقتی سال 40-39 مبارزه را شروع کردید، بعد از فوت آیتالله بروجردی دنبال چی بودید؟
و یا در مورد مساله توسعه گفتم یکی از اتهامات شما این است که میخواستید ایران را ژاپن بکنید!! ایشان سر این عصبانی شد و گفت من میخواهم ایران خیلی از مالزی جلوتر باشد. مالزی نه نفت دارد نه گاز، ولی ما نفت و گاز و معدن را داریم بنابراین غایت تصور من خیلی جلوتر از مالزی و ترکیه است.وی ادامه داد: سال گذشته 2018، ترکیه 150 میلیارد دلار صادرات داشته است. صادرات غیرنفتی ما سال قبل 1396 حدود 40 میلیارد دلار بوده که سه چهارم آن میعانات گاز و پتروشیمی و وابسته و متعلقات نفت بوده است. 40 میلیون توریست از ترکیه در سال قبل بازدید کردند. بنابراین ترکیه را دست کم نگیرید. مالزی سال قبل 85 میلیارد دلار صادرات داشته است.
ریشه بسیاری از ناهنجاریها و ناآگاهیها به واسطه اقتصاد دولتی استمن معتقدم اقتصاد ایران چه قبل از پهلوی و چه در 40 سال گذشته یک اقتصاد دولتی بوده و هست، من معتقدم ریشه بسیاری از ناهنجاریها و ناآگاهیها به واسطه اقتصاد دولتی است. ریشه مفاسد اقتصادی و ناکارآمدی ها در اقتصاد دولتی است. میگویند سلاطین کاغذ و سکه و ارز و ... را تا اعدام نکنیم درست نمی شود.وی گفت: اما من سوال دارم ما وقتی میخواهیم به یک نفر پستی بدهیم چهقدر گزینش میشود تا مسوولیت بگیرد آیا در هند و ژاپن و آلمان و ترکیه ... هم اینقدر گزینش وجود دارد. خیر. پس ما در ایران نهایت سختگیری را بکار میبریم. در کمتر کشوری سراغ داریم که اینقدر سازمانهای مچگیری داشته باشند.پس از یک سو دقت میکنید از سوی دیگر اینقدر دستگاه نظارتی دارید اما پرونده مفاسد اقتصادی ما آیا با دیگر کشورها قابل قیاس است؟؟!! در مورد خودمان نیز علیرغم تمام بگیر و ببندها مفاسد اقتصادی روبه افزایش است. من معتقدم ریشه مفاسد اقتصادی در اقتصاد دولتی ماست و مادام که اقتصاد ما دولتی بماند مفاسد بیشتر خواهد شد.
فقط آقای هاشمی بود که می خواست اقتصاد دولتی را خراب کند و اقتصاد آزاد را بنا نهداز میان تمام شخصیتهای سیاسی (روحانی و غیر روحانی) که طی 40 سال قبل صاحب قدرت بودهاند من تنها کسی را سراغ دارم که کلنگ دستش گرفت تا این اقتصاد دولتی را خراب کند و اقتصاد آزاد را بنا نهد که نور به قبرش ببارد هاشمی رفسنجانی بوده. ایشان میگفت منافقین که نیستند، بنی صدر که نیست، جنگ که نیست الان باید مملکت را بسازیم. کاری که در ترکیه و مالزی انجام شد و ظرف سه چهار دهه جهش کردند.