درباره زندگی وینستون چرچیل جنگیدن با سلاح کلمه در جنگ جهانی
مجتبا پورمحسن
اکثر ایرانیها وقتی نام چرچیل را میشنوند او را با کلماتی همچون «سیاستمدار»، «سیاس» و «حیلهگر» توصیف میکنند. هرچند که این صفتها در کوران جنگ عالمگیر حتما متفاوت و مفید بود. اما در عرصه بینالملل سخنوری وینستون چرچیل، تنها نخستوزیری که برنده جایزه نوبل ادبیات شد، برجسته است.
جان اف کندی که در زمان جنگ جهانی دوم، فرزند سفیر آمریکا در انگلیس بود و بعدها رییس جمهور آمریکا شد زمانی گفته بود چرچیل زبان انگلیسی را به میدان جنگ فرستاد.
اما داستان آقای چرچیل که این روزها با فیلمی بهنام «تاریکترین لحظات» که براساس زندگی او ساخته شده، بر پرده سینماهای جهان دلبری میکند، چه بود؟
آغاز چرچیل
وینستون لئونارد اسپنر چرچیل 30 نوامبر سال 1874 در بلنهایم پالاس در آکسفوردشایر به دنیا آمد، در عصری که بریتانیا قدرت برتر جهانی بود خانواده او که از دوکهای مالبورو بودند از سطح بالای خاندان اشرافی بریتانیا قلمداد میشدند. لرد راندلف چرچیل، پدر وینستون سیاست پیشه و جنی جروم، مادر او دختر یک خانواده ثروتمند آمریکایی بود. پدر و مادر او در آوریل سال 1874 در سفارت بریتانیا در پاریس ازدواج کردند. پدر و مادر چرچیل اگرچه پولدار محسوب میشدند، اما غرق در بدهی بودند. سباستین هافنر، نویسنده زندگینامه چرچیل، معتقد است که خانواده چرچیل با استانداردهای معمول، ثروتمند بودند، اما در بین ثروتمندان، فقیر محسوب میشدند. وینستون دو ساله بود که پدرش به عنوان منشی خصوصی پدر خود، جان اسپنسر چرچیل که در ایرلند مقامی سیاسی کرده مشغول بهکار شد.
شایعاتی وجود دارد که براساس آن وینستون، در واقع پسر راندلف نبود، اما این شایعه هیچگاه اثبات نشد. با این حال فاصله مکانی باعث شد که وینستون چرچیل در سالهای کواکی ارتباط نزدیکی با پدرش نداشته باشد. بعدها مادر چرچیل به نقل از او گفته بود: «من خیلی پدرم را دوست داشتم، اما از دور». رابطهی وینستون، برادر کوچکترش جک خیلی گرم بود. در دابلین الیزابت پرستار بچههای بهنام آن الیزابت آن اورست از او و برادرش نگهداری میکرد. چرچیل علاقه زیادی به پرستار خود داشت و بعدها نوشت که «او عزیزترین و صمیمیترین دوست من در 20 سال اول عمرم بود.»
چرچیل بعد از گذراندن دوران تحصیلی ابتدایی به گاشتن در امپراتوری اتریش – مجارستان رفت. اما به دلیل مشکلات پزشکی راهی مدرسه برانس ویک در هوو شد. در آنجا در آزمون ورودی به تحصیل در مدرسه هارو که متعلق به نخبگان و اشرافزادگان بود، مردود شد اما بالاخره توانست به آنجا راه یابد. وینستون چرچیل دانشآموز باهوشی بود، اگرچه معلمانش همیشه شکایت داشتند که حواسش به درس نیست. او علاقه خاصی به تاریخ و شعر داشت و شعرهایش در مجله داخلی مدرسه چاپ میشد. پدر چرچیل اصرار داشت که پسرش برای خدمت در ارتش آماده شود و به همین دلیل وینستون چرچیل سه سال آخر تحصیل در مدرسه هارو را در رخت ارتش گذراند.
در ژانویه 1893، وینستون افتاد و به مدت سه روز بیهوش بود. او سه بار تلاش کرد که در آکادمی نظام سلطنتی قبول شد و بار سوم موفق شد. او 15 ماه در آکادمی بهعنوان دانشجوی افسری تحصیل کرد به فاصله کوتاهی پس از فراغت از تحصیل در آکادمی نظام سلطنتی، پدرش در ژانویه 1895 درگذشت. این اتفاق باعث شد که چرچیل همیشه این باور را داشته باشد که اعضای خانواده او همیشه جوانمرگ میشوند.
در فوریه 1895، چرچیل بهعنوان افسر دوم به ارتش بریتانیا پیوست. او تا پیش از قدم گذاشتن به عرصه سیاست، دور دنیا را گشت و به کوبا، هند و سودان رفت. در کوبا او در هیات یک روزنامهنگار جنگ استقلال این کشور را گزارش کرد بعد به ارتش اسپانیا ملحق شد تا شورشیان استقلالطلب را سرکوب کند.
وینستون چرچیل همچنین برای پوشش خبری در جنگ دوم و بوئر بین جمهوریخواهان بوئر و بریتانیا برای دیلی میل از ساوتهمپون به کیپ تاون رفت. در اکتبر 1899 او لیدی اسمیت، منطقه جنگی رفت و توسط نیروهای بوئر دستگیر شد، اما در مسیر اردوگاه اسرای جنگی گریخت و به موزامبیک پرتغال رفت.
چرچیل سیاستمدار میشود
چرچیل در بازگشت از آفریقا در جولای 1900، آپارتمانی در میفایر اجاره کرد و شش سال بعد را همانجا ماند، او یک منشی خصوصی استخدام کرد. در انتخابات عمومی سال 1900 برای کرسی اولدهم در پارلمان کاندیدای محافظهکاران شد و به پیروزی رسید. او حالا در سن 25 سالگی نماینده پارلمان بود. نمایندگان در بریتانیا حقوق نمیگرفتند به همین دلیل او یک تور ابتدا در بریتانیا و سپس در آمریکا برگزار کرد و دربارهی تجربیاتش در آفریقای جنوبی سخنرانی کرد.
اولین سخنرانی او در آمریکا مورد توجه مارک تواین، نویسنده مشهور آمریکایی قرار گرفت. کانادا، پاریس، مادرید و جبلالطارق مقاصد بعدی تورهای سخنرانی او بودند. در اکتبر 1900 کتاب تجربیات او در آفریقای جنوبی با عنوان «رژه یان همیلتون» منتشر شد.
در دسامبر 1905، بالفور از سمت نخست وزیری بریتانیا کنارهگیری کرد و ادوارد هفتم از رهبر خزب لیبرال کمپل بنرمان خواست تا دولت تشکیل دهد. کمپل بنرمان برای بهدست آوردن اکثریت پارلمان در سال 1906 انتخابات زودهنگام برگزار کرد. لیبرالها 377 کرسی را در مقابل 157 کرسی محافظهکارانه تصاحب کردند و پیروز شدند. چرچیل نیز توانست کرسی پارلمان را بهدست آورد. او در همین سال زندگینامه پدرش را که هفت سال رویش وقت گذاشته بود، منتشر کرد.
ناشر به او هشت هزار پوند پرداخت و این بالاترین رقمی بود که تا آن موقع برای یک زندگینامه پرداخت شده بود. در همین سال، اولین زندگینامه خود چرچیل نیز به چاپ رسید.
در دولت جدید، چرچیل وزیر دائم اداره مستعمرات رسید. وینستون در سال 1908 وزیر اقتصاد و بازرگانی بریتانیا شد و با 33 سال سن جوانترین عضو کابینه از 1966 به بعد بود.
در سال 1910، چرچیل وزیر داخلی بریتانیا شد و کنترل پلیس و زندانها را در اختیار گرفت و دست به اصلاحات اساسی در برنامه زندانها شد. او زندانیان سیاسی را از زندانیان تبهکار جدا کرد و برای زندانیان سیاسی قواعدی آسانتر وضع کرد. چرچیل در سپهر سیاسی بریتانیا به تدریج رشد کرد و در سال 1911 فرمانده ناوگان دریایی انگلیس شد.
در سال 1914 با سوءقصد به آرشیدوک فرانتس فردینانه ولیعهد اتریش، بحث دربارهی گسترش جنگ به اروپا داغ بود. چرچیل آماده نبرد دریایی شد. او اعتقاد داشت آلمان به فرانسه حمله میکند و بعد بریتانیا مجبور است وارد جنگ شود. به رغم مخالفت خوب لیبرال، کابینه بریتانیا پذیرفت که اشغال بلژیک به دست آلمان باعث جنگ خواهد شد و وقتی این اتفاق افتاد، بریتانیا اعلان جنگ کرد. در عوض دو هفته 120 هزار سرباز بریتانیایی به فرماندهی چرچیل از انگلیس وارد فرانسه شدند. در آگوست او پیشبینی کرد که آلمان به بنادر شمالی حمله میکند تا مانع غذارسانی از طریق دریا شود. چرچیل همچنین زیردریاییهایی را به دریای بالتیک فرستاد تا در مقابل هجوم آلمانها به روسیه کمک کند.
با تشدید درگیریهای سیاسی داخلی در بریتانیا، چرچیل در 15 نوامبر 1915 از دولت کنارهگیری کرد، اما همچنان نماینده پارلمان باقی ماند. او دوباره به ارتش بریتانیا برگشت و تلاش کرد فرماندهی تیپ شود. او در ماموریتهای جنگی خطرات زیادی متحمل شد. در سال 1916 او بار دیگر به بریتانیا بازگشت و در سال 1919 وزیر جنگ شد.
انزوای سیاسی
اگر زندگی چرچیل را در دههی سی و چهل سالگیاش خوب بکاویم سرشار از فعالیتهای سیاسی و نظامی است. در سال 1929 اما دولت محافظهکاران در انتخابات عمومی شکست خورد. در پی این شکست چرچیل از رهبری محافظهکاران و سیاستهایش در قبال جنبش استقلالطلبی هند دلسرد شد.
مواضع سیاسی چرچیل باعث شد وقتی رمزی مک دونالد در سال 1931 دولت ملی را تشکیل داد از او دعوت بهکار نکند. در این مقطع او در پایینترین جایگاه سیاسیاش قرار گرفت.
چرچیل چند سال پیش رو را روی نوشتههایش تمرکز کرد؛ از جمله روی کتاب «زندگی و زمانه لرد مالبرو» که در واقع زندگینامه یکی از اجدادش جان چرچیل، دوک اول مالبورو بود. دیگر کتاب او «تاریخ مردم انگلیسی زبان» نام گرفت که چرچیل در همین مقطع آن را نوشت اگرچه پس از جنگ جهانی دوم چاپ شد. کتاب «معاصران بزرگ» که مجموعهای از مقالات و سخنرانیهای او بود نیز در همین سالها تدوین شد.
مخالفت با گاندی
وینستون چرچیل مخالف نافرمانی صلحآمیز و مدنی گاندی و جنبش استقلال هند در دهههای 1920 و 1930 بود. او در مخالفت با گاندی یا بهتر بگوییم در تنفر از گاندی چنان سرسخت بود که یک بار گفت باید دست و پای گاندی را بست تا ولیعهد سوار بر فیل، او را روی زمین بکشد. بعدها گزارش شد که چرچیل هنگام اعتصاب غذای گاندی مایل بود که او از گرسنگی بمیرد.
زمانی که لرد اروین، ولیعهد بریتانیا اعلام کرد که سیاست دولت این است که باید به هند استقلال داده شود، چرچیل این سیاست را محکوم کرد. او همیشه با بدترین کلمات به گاندی گله میکرد.
در دههی 1920 چرچیل بهعنوان واسطه مورد اعتماد مصالحهبینی آمان و فرانسه و بریتانیا بهعنوان واسطهی قابل اتحاد برای مصالحه فعالیت میکرد. با این حال او در سال 1931 با اعطای برابری نظامی فرانسه و آلمان مخالفت کرد و نسبت به خطر تجدید قوای آلمان هشدار داد.
نخست وزیر جنگ
در سال 1933 چرچیل ریاست یک سازمان مدافع صلح با نام انجمن جدید مشترک المنافع را پذیرفت. چرچیل همیشه در مورد خطر ظهور دیکتاتورهای فاشیست هشدار میداد. پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان، خطر شیوع کمونیسم در اروپا شدت گرفت. او در مقالهای که به قلم خودش در 4 ژانویه 1920 منتشر شد هشدار داد که «تمدن» توسط بلشویکها در معرض خطر قرار گرفته است. تا پیش از جنگ جهانی دوم، چرچیل دوران افول سیاسیاش را میگذراند. اما در سوم سپتامبر 1939، روزی که بریتانیا علیه آلمان اعلام جنگ کرد، چرچیل بار دیگر فرمانده نیروی دریایی بریتانیا شد.
در دهم می 1940 ساعاتی پیش از آنکه آلمان با پیشروی در کشورهای کوچک، فرانسه را اشغال کند، چمبرلین از نخستوزیری بریتانیا استعفا داد و هیچگاه در بریتانیا باب نبود که نخستوزیر مستعفی به شاه در مورد انتخاب نخستوزیر بعدی مشورت بدهد. اما چمبرلین برخلاف رویه معمول چرچیل را به شاه انگلیس پیشنهاد کرد و اینچنین شد که جورج ششم از وینستون چرچیل خواست که تشکیل کابینه دهد و به این ترتیب، چرچیل نخستوزیر بریتانیا شد.
چرچیل موفق شد بریتانیا را از پس جنگ جهانی دوم پیروز از میدان بیرون بکشد. انرژی سرشار او در زمان جنگ هم به سربازان انگلیسی و هم شهروندان غیرنظامی بریتانیا توان مضاعفی برای مقاومت میداد.
مرد سخنرانیها
سخنرانیهای چرچیل در زمان جنگ جهانی دوم واقعا الهامبخش بود. نخستین سخنرانی او در مقام نخست وزیری بریتانیا چنان پارلمان را تحت تاثیر قرار داد که کلمات این سخنرانی در کل اروپا مشهور شد. او گفت: «نوید چیزی جز خون، مشقت، اشک و عرق جبین را نمیدهم.»
ضرباهنگ کلمات چرچیل چنان بود که مجلس عوام بریتانیا که در دههی 1930 او را نادیده گرفته بود، سراپاگوش شد و پس از سخنرانی صدای سنگین کف نمایندگان به گوش میرسید.
او پیش از جنگ موسوم به نبرد بریتانیا نیز گفته بود: «...ما در فرانسه میجنگیم، در دریاها و اقیانوسها میجنگیم، ما با قدرت و اعتماد به نفس فزایندهای که در هواست میجنگیم، ما از جزیرهمان دفاع میکنیم، به هر قیمتی که شده، ما در سواحل میجنگیم، ما در میدانهای نبرد میجنگیم، در خیابانها و دشتها میجنگیم، ما در تپهها میجنگیم، ما هرگز تسلیم نمیشویم.»
او پس از پیروزی متفقین در نبرد دوم العلمین نیز گفته بود: «این نقطه پایان نیست. حتی شروع پایان هم نیست. شاید این پایانِ آغاز باشد.»
پس از جنگ
چرچیل بیشک نقش عمدهای در پیروزی بریتانیا در جنگ جهانی دوم داشت. اما او پس از جنگ جهانی دوم در سال 1945 نتیجه انتخابات عمومی قدرت را از دست داد. اما در مقام اپوزیسیون همچنان حضوری فعال در عرصهی بینالمللی داشت. او از مخالفان سرسخت پیشرویهای استالین و کمونیسم در اروپا بود و آمریکا را تشویق کرد که بخش غربی اروپا را از نفوذ شوروی کمونیستی مصون بدارد. اولین بار او بود که از اصطلاح پرده آهنین استفاده کرد. پرده آهنین بخشبندی مرزی اروپا پس از جنگ جهانی و در دوران جنگ سرد بود.
چرچیل در سال 1951 بار دیگر نخست وزیر بریتانیا شد، اما چهار سال بعد کنار رفت. او برخلاف باور غلطش دربارهی طول عمر کوتاه خاندان چرچیل، 90 سال عمر کرد و در سال 1965 براثر خونریزی مغزی درگذشت.
نکاتی که شاید درباره چرچیل ندانید
چرچیل یکی از شخصیتهای تعیینکننده قرن بیستم محسوب میشود و با سخنرانیهای الهامبخش و به خاطر به پیروزی رساندن بریتانیا در جنگ جهانی دوم به یاد آورده میشود. اما چیزهایی درباره او وجود دارد که شاید از دانستن آنها متعجب شوید.
۱. در کودکی نشانی از بزرگی آیندهاش نداشت
کودکی وینستون نشانی از این نداشت که او در آینده به شخصیت پرآوازهای بدل میشود. او مستعد بیماری و دچار اختلالات گفتاری بود. در نامهای که در سال ۱۸۸۸ از سوی مدیر مدرسه به مادر چرچیل فرستاده شد، به اشتباهات او از جمله فراموشکاری، بیدقتی و عدم وقتشناسی اشاره شده بود.
در مدرسه نقصهای جسمانی مختلف وینستون چرچیل، او را به هدف مشخصی برای مسخره شدن تبدیل کرد. شاید این تجربه بود که او را مصمم کرد تا در آینده در برابر دشمنان قدرتمند بایستد.
۲. چرچیل یک کتابخوان سیریناپذیر بود
چرچیل یک کتابخوان سیریناپذیر بود و به خاطر تواناییاش در پردازش مقادیر زیادی از متون و فهم نکات کلیدی آن معروف بود. برای مردی که شاید در زبان انگلیسی بیشترین نقل قولها از او آورده میشود (به استثنای شکسپیر) جالب است که بدانید چرچیل خود طرفدار جمعآوری نقل قولها بود. به نظرش نقل قولها راه میانبری به مجموعه بیپایان دانش بود.
۳. او مستعد تصادف بود
چرچیل مستعد تصادف بود و از زمین خوردنهای دردناک بیشماری رنج میبرد. در سال ۱۹۳۱ نیز یک تصادف مرگبار با ماشین در خیابان نیویورک را تجربه کرد. گاهی به نظر میرسید که سرنوشت چیز بیمارگونهای برای چرچیل در سر دارد، اما چرچیل هرگز مرعوب نشد. در واقع به نظر میرسید خطراتی که از بیخ گوشش رد میشد بیشتر او را تشویق میکرد تا سرنوشت را اغوا کند و خود را در معرض خطرات بیشتری قرار دهد.
۴. چرچیل چندین کلمه اختراع کرد
مثل قهرمانش، شکسپیر، چرچیل معروف بود که یک یا دو کلمه اختراع کرد. به عنوان مثال امتیاز اختراع کلمه «اجلاس سران» در سال ۱۹۵۰ به او تعلق دارد. او همچنین کمک کرد که کلمه «وطن فروش» به عنوان مترادف «خائن» مورد استفاده بیشتری قرار بگیرد.
۵. پیش از گرفتن جایزه نوبل بارها برای کسب آن در نظر گرفته شده بود
کمیته جایزه نوبل بارها چرچیل را برای این جایزه ادبی در نظر گرفته بود، پیش از آنکه بالاخره در سال ۱۹۵۳ آن را به دست آورد. گزارشی که در دهه ۱۹۴۰ توسط کمیته در نظر گرفته شد، او را یک تاریخدان برجسته قلمداد کرد اما نه آنقدر که کارهایش خیلی مهم یا از نظر ادبی درخشان باشند که بتواند بزرگترین جایزه را تضمین کند.
۶. اولین عشقش همسرش کلمنتین نبود
کلمنتین چرچیل بدون شک شهره آفاق بود اما اولین عشق چرچیل نبود. این افتخار از آن پاملا پلادن بود. پس از آن ویولت اسکویت، دختر نخست وزیر هربرت اسکویت که کلمنتین تا حدودی با او تداخل داشت. چرچیل بعدها آشکار کرد که اگر کلمنتین پیشنهاد ازدواجش را رد میکرد با ویولت ازدواج میکرد. ویولت که از این اتفاق پریشانخاطر بود در جشن عروسی چرچیل حاضر نشد.
۷. چرچیل ۵۰۰ اثر هنری داشت
در سال ۱۹۱۵ چرچیل نقاشی را آغاز کرد و در طول زندگیاش چیزی حدود ۵۰۰ اثر هنری خلق کرد. او مناظر جذاب و آرمانی بسیاری کشید که بسیاری از آنها بعدها روی کارت پستالها نقش بستند. پابلو پیکاسو گفته بود که اگر حرفه این مرد نقاشی بود، هرگز در تامین مالی زندگیاش دچار مشکل نمیشد.
