بخش فرهنگی - آیت الله حسن حسنزاده آملی ملقب به علامه حسن زاده فیلسوف متأله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی شنبه شب در زادگاهش شهر آمل به دلیل بیماری قلبی دعوت حق را لبیک گفت. به این بهانه در گزارشی نگاهی به زندگی و آثار علامه ذوالفنون از زبان خودشان داشتهایم.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) آیت الله حسن حسنزاده آملی ملقب به علامه حسن زاده فیلسوف متأله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی شنبه شب در زادگاهش شهر آمل به دلیل بیماری قلبی دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. علامه حسن زاده آملی در سن ۹۳ سالگی و پس از یک دوره سخت بیماری شنبه سوم مهر ماه ۱۴۰۰ دیده از جهان فروبست. علت فوت علامه از سوی مسئولان درمانی عارضه قلبی ناشی از کهولت سن اعلام شده است.
حضرت علامه آیةالله حسن زاده در کتاب «هزار و یک کلمه» در پاسخ به نامه شخصی که زندگینامه ایشان را خواسته بود چنین مینویسند: با تحیّت و سلام: ارباب معرفت دانند که احیاى آثار و تراجم احوال بزرگان علم تا چه اندازه براى همه طبقات اجتماع از هر حیث مفید است ولى این کمترین درباره خود چه بنگارد که نه تألیفى شایان تعریف دارد، و نه تصنیفى سزاوار تحسین. نه عقدهاى را به بنان خود گشوده است، و نه مشکلى را به بیان خود حلّ کرده است. نه اهل حلّ و عقد است، و نه مرد رتق و فتق. نه بمقامى واصل شده است، و نه بهرهاى از او حاصل. گویى درباره وى گفته آمد:
نه شکوفهاى نه برگى نه ثمر نه سایه دارمهمه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را
عمرش از خمسین بگذشت و خود هنوز از عقل هیولانى نگذشت، مع ذلک بنا بفرموده ایزد تعالى: وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها، و بدستور ولى اللّه اعظم امام بحق ناطق جعفر بن محمد الصادق- علیهما السلام- ردّ جواب الکتاب واجب کوجوب ردّ السلام، این چند جمله تحریر مىگردد:
مشخصات
نام حسن و بشهرت حسنزاده آملى در هزار و سیصد و هفت هجرى شمسى در ایران لاریجان آمل متولد، و در حجر کفالت و تحت مراقبت پدر و مادرى الهى تربیت و از پستان پاک مادرى مؤمنه عفیفه صدّیقه شیر نوشیدهام سقاهما اللّه و جمیع المؤمنین شرابا طهورا.
اساتید
تحصیلات کتب ابتدائیه را که در میان طلاب علوم دینیّه معمول و متداول است از نصاب الصبیان و جامع المقدمات و شرح الفیه و سیوطى و حاشیه ملا عبد اللّه بر تهذیب منطق و شرح جامى بر کافیه نحو و شمسیه در منطق و شرح نظام در صرف و مطول در معانى و بیان و بدیع و معالم در اصول و تبصره در فقه و مغنى اللبیب در نحو و شرایع محقق در فقه و چندین کتب جلدین شرح لمعه در فقه و قوانین در اصول تا مبحث عام و خاص را در آمل که همواره از قدیم الدهر واجد رجال علم بود، از محضر مبارک روحانیین آن شهر که همگى از این نشأه رخت بر بستهاند و بریاض قدس در جوار رحمت رب العالمین آرمیدند، فرا گرفتم. و نیز از بعضى تعلیم خط مىگرفتم، تا اینکه خودم در آمل چند کتاب مقدماتى را تدریس مىکردم. پس از آن در شهریور هزار و سیصد و بیست و نه شمسى بطهران آمدم و چند سالى در مدرسه مبارک حاج ابوالفتح- رحمة اللّه علیه- بسر بردم و باقى کتب شرح لمعه و از عام و خاص قوانین تا آخر جلدین آنرا در محضر شریف مرحوم آیة اللّه آقا سید احمد لواسانى- رضوان اللّه تعالى علیه- درس خواندهام و بعد از آن چندین سال در مدرسه مبارک مروى بسر بردم تا بارشاد جناب آیة اللّه حاج شیخ محمد تقى آملى قدس سرّه بمحضر مبارک علامه حاج میرزا ابو الحسن شعرانى طهرانى مسجد حوضى- اعلى اللّه تعالى مقاماته- آشنا شدم و آن بزرگوار چون پدر مهربان سالیانى دراز در کنف عنایتش همّ خویش را بتربیت و تعلیم اینجانب مصروف داشت و از فنونى چند درى بروى این ناچیز بگشود:
از منقول تمام مکاسب و رسائل شیخ انصارى (قده) و جلدین کفایه آخوند خراسانى (قده) و پس از آن کتاب طهارت و کتابهاى صلوة و خمس و زکوة و حج وارث جواهر را بصورت درس فقه خارج استدلالى محققانه.
از معقول اکثر شرح خواجه طوسى قده بر اشارات ابن سینا قده و اکثر اسفار ملّاصدرا قده و کتاب نفس و حیوان و نبات و تشریح شفاى شیخ رئیس که از کتاب نفس تا آخر طبیعیات شفاء است.
از تفسیر تمام دوره تفسیر مجمع البیان طبرسى از بدو تا ختم آن. از کتب قرائت و تجوید: شرح شاطبیه. از کتب ریاضى و هیئت و نجوم: فارسى هیئت قوشجى، و شرح چغمینى قاضىزاده رومى، و اصول اقلیدس و اکرمانالاؤوس بتحریر خواجه طوسى، و شرح علامه خفرى بر تذکره خواجه، و از اول تا آخر زیج بهادرى، و مجسطى بطلیموس به تحریر خواجه طوسى، و عمل بربع مجیّب و اسطرلاب.
از کتب رجال و درایه: دوره جلدین جامع الرواة اردبیلى و درایه فارسى که از مؤلفات خود آنجناب است. از کتب طب: قانونچه چغمینى و تشریح کلیات قانون شیخ رئیس بوعلى سینا و قسمت اعظم شرح نفیس بن عوض مشهور بشرح اسباب.
در آن سنوات استاد آیة اللّه حاج میرزا ابو الحسن رفیعى قزوینى- قدّس سرّه- از قزوین- بتهران تشریففرما شدند و اقامت فرمودند که بهدایت جناب استاد شعرانى بحضور شریفش تشرّف یافتم و چند سال در محضر مبارکش نیز به تحصیل علوم نقلى و عقلى و عرفانى از اسفار صدر اعاظم فلاسفه و شرح علامه فنارى بر مصباح الانس صدر الدین قونوى، و خارج فقه و اصول مشتغل بودم. آن عالم ربّانى بر این بنده ناچیز عنایات و توجّهات خاصّى مبذول داشت.
و نیز از محضر مبارک حکیم الهى و عارف ربّانى استاد میرزا مهدى الهى قمشهاى- رضوان اللّه تعالى علیه- تمام حکمت منظومه متأله سبزوارى و مبحث نفس اسفار و حدود نصف شرح خواجه بر اشارات شیخ رئیس را تلمذ نمودهام و نیز در مجلس تفسیر قرآن آنجناب خوشهچین بودهام. و آنجناب به من فرمودند وقتى به الحاح و ابرام شما خواستم درس منظومه را قبول و شروع کنم با قرآن مجید استخاره کردهام این آیه کریمه آمد وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ.
و نیز مدتى مدید در تهران توفیق استفاضه از مباحث درس خارج فقه و اصول جناب استاد آیة اللّه حاج شیخ محمد تقى آملى- قدس سرّه- یافتم و نیز از اعاظمى که در تهران بادراک محضر مقدسش بهرهمند بودم جناب حکیم الهى و عارف صمدانى استاد محمد حسین فاضل تونى- رحمة اللّه تعالى علیه- است که قسمتى از طبیعیات شفا و شرح علامه قیصرى بر فصوص شیخ اکبر محیى الدین عربى را در نزد ایشان تلمذ نمودهام. و نیز قسمتى از طبیعیات شفا را در محضر مبارک جناب آیة اللّه حاج میرزا احمد آشتیانى (قده) خواندهام.
در دوشنبه ۲۵ ج ۱/ ۱۳۸۳ ه ق برابر با ۲۲ مهر ۱۳۴۲ ه ش به قصد اقامت در قم تهران را ترک گفتیم. و اکنون که ماه ولایت رجب ۱۴۰۴ ه ق و اردیبهشت ۱۳۶۳ ه ش است در حدود ۲۱ سال است در حوزه علمیه قم که هنالک الولایة للّه الحق بتدریس معارف حقّه محمّدى صلّى اللّه علیه و آله اشتغال دارم.
از کسانى که در قم بر این بنده حق بسیار عظیم دارند آیتین استادان علامه طباطبائى صاحب تفسیر عظیم المیزان- مدظلّه العالى- و برادر مکرّم آنجناب مرحوم محمد حسن آقاى الهى طباطبائى- قدّس سرّه- است.
و نیز سالیانى در قم بمحضر مبارک تنى چند از آیات عظام در دروس فقه افتخار تشرف مىیافتم و اخیرا توفیق الهى رفیق شد که از حضور شریف عبد صالح نبیه، مصداق الولد سر أبیه نجل جلیل آیة اللّه حاج سید على قاضى تبریزى- قدّس سرّه- جناب حجة الاسلام و المسلمین آقاى سید مهدى قاضى- رضوان اللّه تعالى علیه- معارفى تحصیل نمایم.
و همچنین بسیارى از آیات و اعاظم و افاخم علما را بر این بنده ناچیز حق استادى است. ولى اینهمه علل و اسباب ظاهرى است و علة العلل و مسبّب الاسباب و مفیض و واهب على الاطلاق حق جلّ و على است الّذى علّم بالقلم علّم الانسان ما لم یعلم.
تالیفات
امّا تألیفات: براى اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرمودهاند نفس را مشغول بدار وگرنه او تو را مشغول مىکند، تعلیقات و حواشى بر کتب درسى از معقول و منقول و رسائل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشتهام.
۱- شرح نهج البلاغة بنام تکملة منهاج البراعه به عربى در پنج جلد که تکمله منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة مرحوم میرزا حبیب اللّه خویى است و مقدمه آن بقلم استاد علامه حاج میرزا ابو الحسن شعرانى- رضوان اللّه تعالى علیه- در تقریظ کتاب مزّین است.
۲- رسالهاى در ولایت و امامت.
۳- رسالهاى در رؤیت و عدم آن بر مشرب حکمت و کلام.
۴- رسالهاى در لقاء اللّه بر منهل عرفان.
۵- رسالهاى به نام فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الأرباب.
۶- رسالهاى در صبح و شفق و تحقیق در صبح صادق و کاذب و بیان طایفهاى از آیات و روایات در این موضوع.
این پنج رساله در تکمله نامبرده بمناسباتى که پیش آمده است درج شده است.
۷- تصحیح و اعراب اصول کافى ثقة الاسلام کلینى- قدّس سرّه- که در دو جلد طبع شده است.
۸- رسالهاى در ضبط اسماء روات احادیث بنام اضبط المقال فی ضبط اسماء الرجال که در آخر جلد اول کافى مذکور بطبع رسیده است.
۹- تصحیح خلاصه منهج الصادقین در تفسیر قرآن تألیف مرحوم ملافتح اللّه کاشانى.
۱۰- رسالهاى در قرائت حفص بن سلیمان و ابوبکر بن عیّاش راویان عاصم ابن ابى النجود بهدلة که در آخر تفسیر منهج مذکور بطبع رسیده است. علت تألیف این رساله این بود که تفسیر منهج چه کبیر آن و چه خلاصه آن، بقرائت ابوبکر از عاصم ترجمه بفارسى شده است و قرائت متداول قرآن بقرائت حفص از عاصم است و قرائت عاصم همان قرائت امیر المؤمنین على- علیه السلام- است مگر در ده کلمه قرآن چنانکه امین الاسلام طبرسى قدّس سرّه در تفسیر مجمع البیان بدان تصریح فرموده است. و این مطلب را در رساله فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب ربّ الأرباب نقل کردهایم که:
ان قراءة عاصم هى قراءة امیر المؤمنین على بن ابى طالب- علیه السلام- الّا فى عشر کلمات ادخلها ابوبکر فى قراءة عاصم حتى استخلصت قراءة على- علیه السلام.
و علامه حلّى- رضوان اللّه علیه- در منتهى فرمود: «اضبط هذه القراءات السبع عند ارباب البصیرة هو قراءة عاصم المذکور بروایة أبی بکر بن عیاش». و در تذکره فرمود:
«ان هذا المصحف الموجود الآن هو مصحف على- علیه السلام-».
راقم سطور در تدوین این رساله بسیار زحمت کشیده است. ولى ناگفته نماند که تصحیح تفسیر و رساله ما در قرائت که بانضمام آن چاپ شده است در ظهر کتاب بنام استاد علامه شعرانى- رضوان اللّه علیه- نوشته شد و این بنده بپاس احترام استاد متعرض ناشر نشد. و خود آنجناب از این عمل ناشر ناراحت شده بود و علّت عمل ناشر استفاده از شهرت مرحوم استاد بود- اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همّنا-.
۱۱- تصحیح خزائن مرحوم نراقى با مقدمه و حواشى و تعلیقات اینجانب بعربى و فارسى.
۱۲- تصحیح کلیله و دمنه فارسى بقلم ابوالمعالى نصر اللّه منشى با مقدمه و حواشى و مآخذ اشعار و امثال و ترجمه دو باب آخر آن بفارسى بقلم اینجانب.
۱۳- انسان کامل از نظر (از دیدگاه) نهج البلاغه.
۱۴- خلاصه رساله فوق.
این دو رساله بمناسبت هزاره نهج البلاغه بساحت مبارک اهل ولایت آن بنیاد خیر نهاد اهدا شد و بطبع رسید.
۱۵- تصحیح نصاب الصبیان با مقدمه و تحشیه آن، مزیّن بتقریظ مرحوم استاد شعرانى.
۱۶- کتابى به نام دروس معرفة الوقت و القبله بعربى. در این کتاب جمیع مسائل وقت و قبله و هلال را بصورت چندین درس بر مبناى ریاضى بوجوه و طرق عدیده آوردهایم و بسیارى از آیات و روایات درباره آنها را شرح کردهایم و به اقوال کتب فقهیّه متعرض شدهایم و آنچه را که احتیاج بشرح داشت بیان کردهایم و بر آنچه که نظر داشتهایم نظر دادهایم و مباحث متفنّنه بسیارى در آن کتاب آوردهایم که هر درس آن خود رسالهاى جداگانه است.
۱۷- شرح زیج بهادرى بفارسى.
۱۸- تعلیقات بر اسفار صدر المتالهین بخصوص از اول جواهر و اعراض تا آخر آن بتفصیل.
۱۹- تعلیقات بر اول تا آخر شرح خواجه طوسى بر حکمت اشارات ابن سینا. و بتصحیح کامل آن از روى چندین نسخه شرح اشارات که در اثناى سه دوره تدریس آن بتمام و کمال تاکنون اشتغال داشتم، توفیق یافتم.
۲۰- تعلیقات بر دوره منطق منظومه متأله سبزوارى.
۲۱- رسالهاى در مناسک حج و پارهاى از مسائل فقهیه در موضوعات عدیده.
۲۲- تعلیقات بر هشت باب معانى شرح مطول تفتازانى.
۲۳- شرح فصوص فارابى یکدوره کامل آن بفارسى.
۲۴- رسالهاى در تجرد نفس ناطقه که در اثبات این مدّعى تاکنون بیش از هفتاد دلیل از کتب پیشینیان نقل کردهایم و به ذکر آیات و روایات و مطالب مفید بسیار در این باب تبرّک جستهایم.
۲۵- رسالهاى در توقیفیّت اسماء.
۲۶- رسالهاى در ردّ جبر و تفویض و اثبات امر بین الامرین بر مبناى حکمت متعالیه.
۲۷- رسالهاى در مراتب و درجات قرآن مجید.
۲۸- دیوان اشعارم که ابتداى آن مزین بتقریظ استاد حکیم میرزا مهدى إلهى قمشهاى- قدّس سرّه- بخطّ خود آنجناب است.
۲۹- تعلیقات و حواشى بر دوره اصول اقلیدس و شرح صدور آن بتحریر خواجه طوسى. در تصحیح این کتاب از روى چندین نسخه خطّى، که سه دوره بتدریس آن در حوزه علمیه قم توفیق یافتهام، زحمت بسیار کشیدهام.
۳۰- تعلیقات و حواشى بر اکرمانالاؤوس بتحریر خواجه طوسى، از آغاز تا انجام آن بتفصیل که خود بمنزله شرحى بر آنست.
این کتاب در مثلثات کروى و بخصوص در شکل قطاع کرّى (شکل مانالاوس) بحث کرده است. و در ترتیب کلاسیکى ریاضیات باصطلاح دانشمندان ریاضى ما از متوسطات است. این کتاب گرانقدر را در مدّت سه سال تحصیلى در حوزه علمیه قم یکدوره تدریس و آنرا از روى چندین نسخه خطى تصحیح کامل نمودهایم و در تعلیق و تحشیه آن بسیار زحمت کشیدهایم و در اینکار اثرى قیّم بجا گذاشتهایم.
۳۱- تعلیقات بر اکرثاوذوسیوس از بدو تا ختم آن.
۳۲- تعلیقات بر مساکن از اول تا آخر آن.
۳۳- رسالهاى در میل کلّى و مسائل متعدد هندسى و نجومى که در اقبال و ادبار معدل النهار و منطقة البروج در بیان بعض از آیات قرآنى بحث کردهایم.
۳۴- رسالهاى در علم اوفاق، که بیش از هفتاد درس است و بصورت دروس تنظیم شده است.
۳۵- رسالهاى در ظل (تانژانت).
۳۶- رسالهاى در تفسیر بسم اللّه الرحمن الرحیم.
۳۷- رسالهاى در سیر و سلوک.
۳۸- الهى نامه.
۳۹- کتابى در نکات علمیه به نام هزار و یک نکته.
۴۰- رسالهاى در تکسیر دائره و بیان نسبت محیط بقطر دائره یعنى بحث از پى.
۴۱- رسالهاى در تحصیل بعد بین المرکزین که شرح مقالهاى از مجسطى بطلیموس است.
۴۲- دروس معرفت نفس بفارسى که تاکنون در حدود یکصد و پنجاه و پنج درس نوشته شده است.
۴۳- رسالهاى مفصل و مبسوط در اتحاد عقل و عاقل و معقول.
۴۴- رسالهاى در مثل (مثل افلاطونى) و عالم مثال و مثل معلقه.
۴۵- وجیزهاى در تجدد امثال عارف و حرکت جوهرى حکیم.
۴۶- تعلیقات بر آغاز تا انجام تحفة الأجلّة فى معرفة القبلة، تالیف مرحوم سردار کابلى.
۴۷- رسالهاى در تضاد.
۴۸- رسالهاى در علم.
۴۹- رسالهاى در جعل.
۵۰- تعلیقات بر شرح قیصرى بر فصوص محیى الدین عربى.
۵۱- تعلیقات بر قبله ملا مظفر.
۵۲- مآخذ و مصادر نهج البلاغة و استدراکات بر آن.
۵۳- تعلیقات بر شرح علامه حلى بر تجرید خواجه طوسى قدس سرهما.
۵۴- رسالهاى به نام مفاتیح المخازن که در حقیقت تکمله مقدمات دوازدهگانه علامه قیصرى بر شرح فصوص شیخ اکبر است.
۵۵- شرح فصوص محیى الدین بفارسى یکدوره کامل آن.
۵۶- رساله انه الحق.
۵۷- نهج الولایه.
۵۸- دروس اتحاد عاقل بمعقول.
۵۹- وحدت از دیدگاه عارف و حکیم.
۶۰- سى فصل در معرفت وقت و قبله.
۶۱- شرح باب توحید حدیقه سنائى غزنوى، و شرح ابیاتى از غزلیات خواجه حافظ، و حواشى بر شرح نیشابورى بر مجسطى و رسائل و جزوات و تعلیقات دیگر که حاجت بذکر آنها نیست چنانکه حاجت بذکر آنچه هم گفتهایم نبود.
عنایت امام رضا علیه السلام به علامه حسنزاده
در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم بصرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم، و محو در فرا گرفتن صرف و نحو، در سحرخیزى و تهجّد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و بزیارت جمال دلآراى ولى اللّه اعظم ثامن الحجج على بن موسى الرضا- علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثنا- نائل شدم.
در آن لیله مبارکه قبل از آنکه بحضور با هر النور امام- علیه السلام- مشرف شوم مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احبّاء اللّه بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم سلطان دین رضا- روحى لتربته الفداء، و خاک درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم بدون اینکه سخنى بگویم امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مىدانست فرمود نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم دیدم با دهانش آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و بمن اشارت فرمود که بنوش، امام خم شد و من زبانم را درآوردم و با تمام حرص و ولع که خواستم لبهاى امام را بخورم، از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیر المؤمنین على- علیه السلام- فرمود: پیغمبر اکرم (ص) آب دهانش را به لبش آورد و من آنرا بخوردم که هزار در علم و از هر درى هزار در دیگرى به روى من گشوده شد.
پس از آن امام- علیه السلام- طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود بدر آمدم، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى بگفتار حافظ شیرین سخن بترنّم آیم که:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندوندران ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبىآن شب قدر که این تازه براتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجبمستحق بودم و اینها بزکاتم دادند
اشعار
حسنزاده آملی در همان سن و سال کم به مطالعه کتابهای گلستان و بوستان سعدی و بهارستانِ جامی روی آورد. یکی از آثار حسنزاده آملی دیوان اشعار است که حدود پنج هزار بیت دارد و در قالبهای غزل، رباعی، قصیده و ترجیع بند سروده شده، اما بیشتر اشعار در قالب غزل و در خصوص سیر و سلوک عرفانی است. دیوان اشعار حسنزاده به سبک شاعران گذشته همچون حافظ، مولوی و محمود شبستری سروده شده است.
جامعیت علمی
گذشته از فضائل عملى و معنوى حضرت علامه، بدون شکّ ایشان در جامعیّت در علوم اسلامى در عصر اخیر کم نظیر یا بىنظیر مىباشند. کیفیّت سیر تحصیلى ایشان حقّا موجب اعجاب و اسوه حسنه براى همه طلاب مىباشد و بر خلاف شهرتشان درعلوم عقلى و عرفانى، تحصیلات ایشان در فقه و اصول بیش از حکمت و عرفان است.
در اینجا از باب اختصار، به نقل ترجمه بخشى از فرمایشات علاّمه شعرانى ره درباره ایشان در حدود ۴۰ سال پیش، بسنده مىشود.
در اجازه اجتهاد ایشان مىفرمایند: «... همانا از جمله کسانى که هر دو غایت را براى خود محقّق کرده شایستگى اتّصاف به حیازت هر دو منقبت دارد مولانا الاجلّ الموفّق نجم الدّین و نور الصّبایة و مصباح العلم و شمس الهدایة شیخ حسن آملى معروف به حسنزاده است. او که خداى موفّقش بدارد بخشى از عمر خویش را در تحصیل کمالات انسانى و فضایل نفسانى صرف کرد بیست سال بلکه بیشتر او را آزمودم و امتحان نمودم. در این مدّت در او چیزى جز جدّ و اجتهاد ندیدم که موجب شین و مؤاخذه گردد. از علوم دین همه آن چیزهایى را که علماء دین واجب است بدانند گرد آورده است. او را بارى ندیدم که از یادگیرى علم واجبى تأنّف ورزد اگر چه جاهلان از آن علم کراهت داشتند و نیز او را ندیدم که به جهل و نادانى افتخار کند یا تقرّبا الى العوام خود را به نادانى به زند همان طور که گاهى از غیر او مشاهده مىکنیم.
به این سبب است که او در علم قرآن: لفظ و معنایش، باطن و ظاهرش، قرائت و کتابتش و دیگر امور متعلّق به آن بر اقران خویش فائق و در تتبّع احادیث و علوم ادبى مورد نیاز در آن بر غیر خویش برتر گشته است. کلمات کتاب شریف کافى را ضبط کرده آن را به نحوى شگفتآور و به طرزى که بیشتر مردم از آن ناتوانند اعراب گذارى نموده است. او در علم نجوم و ریاضیّات وابسته به آن یدى طولى دارد و در استخراج هلال و کسوفین داراى مهارت است. شخصى که دانشى در این امر دارد او را آزموده مهارتش را در این امر بر استخراج دیگران ترجیح داده است. او در علوم شرعیّه عقلیّه و نقلیّه سوارکار ماهر میدان مسابقه است. من او را بر استنباط فروع از اصول توانا دیدهام و به او اجازه دادهام روایاتى که نقل آن براى من صحیح است از من روایت نماید. و درخواستم این است که مرا از دعا فراموش نفرماید. حررّه أبوالحسن المدعوّ بالعشرانى عفى عنه فى سنة ۱۳۹۳.»
و در تقریظ شرح نهج البلاغه ایشان مىفرمایند: «... و چون بر اهتمام جناب فضال، ادیب بارع، عالم جامع، گردآورنده قصبات سبَق در میدان اکتناه حقایق و برنده قدح معلّى در استهام علوم و دقایق، دارنده فکرت نقّاده و فطنت وقّاده لوذعىّ المعىّ حبر مؤتمن حاج شیخ نجم الدّین حسن آملى طبرى (ضاعف الله قدره) مطّلع گشتم شادمان شدم چون از مهارت و تتبّع و تبحّر او در علم و بردبارى و تحمّل او در عمل آگاه بودم زیرا سالیانى است او را آزمودهام و باطن کارش را شناختهام. فنونى را پیش من فرا گرفته است، چه فنونى که دیگر مشتغلین به آنها اهتمام مىورزند و چه فنونى که دیگران به علّت غموض و پیچیدگى آنها به آنها اهتمام ندارند. ایشان در اصول فقه همانند سایر علوم کوتاهى نمىکرد و نسبت به آن قصورى نمىنمود .
همانا ابناء روزگار ما کم همّتند و به اندک چیزى از دانش قناعت مىکنند همانند کسى که در اکل میته بر قدر ضرورت اکتفا مىنماید. بسیارى از اینان را مشاهده مىکنى که از علوم منسوب به شرع فراهم نمىآورند مگر مسایل محدودى را در اصول مانند فرق بین معناى حرفى و اسمى، صحیح و اعم، ترتّب، اجتماع امر و نهى، مقدّمه واجب، فرق بین تعارض و حکومت، اصل مثبت و غیر آن که از شمار انگشتان دست بیرون نیست، و مسایلى را در فقه مانند بیع معاطات، بیع فضولى و خیارات .
امّا شیخ ما که نامش را به بزرگى یاد کردهایم نسبت به وقتش ضنّت و نسبت به عمرش خسّت نورزید بلکه آن را در علوم دینیّه صرف کرد و آنها را مُتقَن فرا گرفت. او در لغت و ادب استاد و به قرآن و قرائات و تفسیر قرآن عارف و در علم کلام و سایر علوم عقلیّه مُتقن و استوار و در حدیث و رجال و سایر علومى که دیگران آن را فضل مىدانند و به آن اعتنا نمىکنند با آنکه احتیاج دین به ان علوم شدیدتر و بیشتر است تا آن علومى که در کسب شهرت و تحصیل عنوان اجتهاد به آن نیازمندند اهل نظر و اندیشمند است. افزون بر همه اینها همراه با علوم شرعیّه بسیارى از کتب ریاضیّه مانند مجسطى و اصول اقلیدس و اکر و شرح تذکره و غیر اینها را پیش من فرا گرفته است. و عمل به زیجهاى جدید و استخراج تقویم و سیر کواکب و امور متعلّق به آنها را به خوبى مسلّط گشته است. خلاصه جناب ایشان براى تصدّى کارهاى بزرگ شایسته است. امیدواریم این شرح را به نیکوترین صورت و بهترین شیوه تکمیل نماید. او پیش از این برخى از کتابها را اصلاح و شرح نموده و مهارت خود را به اثبات رسانده است. خداوند متعال به حق محمّد و اهل بیت طاهرش او را براى ترویج دین و دانش موفّق بفرماید.»
بیشتر از جوانها مطالعه میکرد
جت الاسلام عبدالله حسن زاده آملی در برنامهای رادیویی در خصوص مقام علمی پدر از منظرعلامه طباطبایی میگوید: علامه طباطبایی شبهای پنجشنبه جلساتی داشتند که به صورت دوره ای در منزل یکی از علما برگزار میشد و جلسه درس خصوصی آنها بود. در یکی از این شبها ایشان به اساتید حاضر در جلسه که همگی از بزرگان حوزه بوده اند میفرمایند که بروید هیئت و ریاضیات را نزد آقای حسن زاده بخوانید. و البته از آن جمع فقط یک نفر بعد از جلسه اظهار کرد که به من درس بدهید که ایشان آیت الله جوادی آملی بوده است.
پدرم در شبانه روز شاید فقط ۴ ساعت استراحت دارد و بقیه را به مطالعه و عبادت و امور زندگی میپردازد. گاهی ایشان میگفتند که من بیشتر از شما جوانها مطالعه می کنم و حقیقتا هم همینطور است. ایشان البته وقت مشخصی را هم برای خانواده اختصاص میدهد و در ساعات پیش از صرف غذا با گپ و گفت و گاهی نقل روایت سعی میکنند فضای خانه را عوض کنند.
حسن زاده با بیان اینکه علامه، احترام زیادی برای مادرم قائل هستند که این رفتار ایشان همیشه برای ما درس بوده است،میافزاید: پدرم دفترچه کوچکی دارند که من آن را دیده ام. ایشان در آن دفتر امور روزانه خود را محاسبه میکند و به خودش نمره میدهد. البته در دوران کودکی که آن دفتر را دیدم به نظرم کار دشواری نمی آمد ولی الان که میاندیشم میبینم چه کار سختی است که انسان عادلانه و به دور از نفسانیات بتواند از خویش حساب بکشد و به خودش نمره دهد.
مکاشفات و رویاهای صادق علامه حسن زاده آملی
پایگاه اطلاع رسانی علامه حسن زاده آملی درباره مکاشفات و رویاهای صادق علامه حسن زاده آملی مینویسد: «علامه نقل می کنند، در مبارک سحر لیله چهار شنبه هفدهم ربیع المولود 1402 هجرى قمرى مطابق بیست و سوم در ماه 1360 هجرى شمسى فرخنده میلاد خاتم النبیاء (علیه السلام ) و وصى او صادق آل محمد علیه الصلوه و السلام که به ترقیم رساله انه الحق به عنوان یادنامه استاد علامه طباطبایى که سب شصتم از رحلت آن جناب بود، اشتغال داشتم ، ناگهان مثال مبارکش با سیماى نورانى که از سیماهم فى وجوههم من اثر السجودحکایت مى نمود، برایم متمثل شد - فتمثل لنا بشرا سویا - و تفقدى نمود که با لهجه اى شیرین و دلنشین از طیب طویت و حسن سیرت و سریرتم بشارتم داد تا چند لحظه اى در حضور انورش مشرف بودم ، و چون به خود آمدم تعبیر رفت که این تحفه و هدیه انه الحق مرضى خاطر آن متأله به حق است.»