محمد تقی مرتاض هجری
گفته می شود زندگی بعضی از نویسندگان از آثارشان جالب تر است. یعنی آثار ادبی و نوشتاری آنها به نوعی زندگی خود نویسنده است. چنین شخصیت ها منحصر به کشور خاص نیستند. که دردنیای نویسندگی می تواند متعلق به هر کشوری باشد. شخصیت هایی که با الگوی مناسب در نسبت به اندیشه ورفتار ودر فرایند زیست اجتماعی از ویژگی خاص بر خوردارند. نوشتن برای این افراد گرچه نوعی باز آفرینی دنیای زندگی برای شناخت ودرک بیشتر اموری است که بدان می پردازند. درواقع احوال شخص نویسنده است که با تعلق خاطر به هر ان چیزی که در گذشته در ذهن او باقی مانده برای شخصیت داستانی در نظر می گیرد. می توان گفت نویسنده نقش خود را درآثارش عینیت می بخشد. اما ان چه به این شخصیت ها اعتبار می بخشد. جدا از ارائه آثار، همانا نگرش انسان گرایانه را مورد توجه قرار می دهد.
اصولاً نویسندگانی که زمینه فکری ودیدگاهشان بیش از آن چه متوجه چگونه نوشتن وبر حسب واقعیت ها وروایت ها یا امر ذهنی بوده باشد . تجربه زیستن را در کشاکش زندگی ودر تحولات جامعه کسب می کنند . شخصیت هایی که با اندیشه وافکار روشن والتزام به فرهنگ وآداب وسنن، چگونه زیستن را به تصویر می کشند . وبا دلبستگی به کیش وآیین در عرصه های مختلف زندگی ، مسٔولیت اجتماعی را برای رفع مشکلات ونابسامانی ها ،برای ترقی ورفاه به عهده می گیرند. عزم راسخ این شخصیت ها را باید در بخش هایی از جامعه مشاهده نمود که نیاز به باز سازی الگوهایی دارد که مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت وامور توسعه بوده است.
در چنین عرصه ای نویسنده در صدد است در آثار خود روح زمانه را که بر گرفته از لایه های زیرین اجتماعی است مطرح نماید. وبا نگرش تدبیر گونه به رفع نگرانی ها ی درونی بپردازد که متأثر از واقعیت های، بیرونی است. افرادی که به گسترش فرهنگ به معنای عام باور دارند ودر پی اهداف ان باسختی ها وناملایمات روبرو می شوند، اما کوتاه نمی آیند.
گرچه شخصیت هر نویسنده را باید مستقل وفارغ از هر پیشداوری در نسبت مقام خالق آثارش بررسی کرد. اما پر بیراه نیست به چگونه نگرش او به زندگی وبه استقلال شخصی او اشاره شود .ولی این بدان معنا نیست که آثارش در مرحله بعدی قرار گیرد وکمتر به ان بها داده شود.
دانستن این موضوع که الگوی رفتاری شخصیت ها ذاتی وفطرتی نیست . خود بخشی از واقعیت هایی است که بر حسب موقعیت تاریخی ودر چار چوب مناسبات اکتسابی اجتماعی وبا شرایط جامعه شکل می گیرد.
اساساً نویسندگانی که در آثار خود به ندرت با ناامیدی و یإٔس یا با پدیده های معمولی وگذرا روبرو می شوند. ترجیح می دهند دیدگاه و اندیشه خود را که با مفاهیم اجتماعی و انسانی نزدیکی دارد توجیه کنند . یعنی بی تفاوت از آن چه در اطرافشان می گذرد نیستند. بلکه با تمهیداتی که در راستا ومتناسب با اهداف مورد نظر است بدان می پرداز ند.
تاریخ اجتماعی ادبیات در این زمینه به شخصیت هایی اشاره دارد که عرصه نویسندگی برای آنها ها فرصتی بود تا باانجام اموری بتوانند شرایط سخت زندگی را برای دیگران تحمل پذیر سازند . نویسندگانی که از ادبیات برای، شناخت فرهنگ وهویت اجتماعی این مرزوبوم در برآوردن نیاز معنوی افراد جامعه کمک گرفتند . و در جهت تعمق و تعالی اندیشه و تجلی آیین زندگی ازچیزی کوتاهی نکردند.
از این نظر دور از ذهن نیست اگر تصور شود خصوصیات فردی شخص نویسنده درنقش شخصیت ها ی رُمان و داستان انعکاس پیدا کند. نویسندگانی که باژرف نگری وبا صراحت کلام و با اندیشه روشن انسانگرایانه، به جوانب امور می نگرند. کسانی هستند که مصلحت خود را برای ظرفیت های اجتماعی ودرتلاش برای خوبی ها جست وجو می کنند. نه با اموری که بعضا در عالم خیال نقش می بندد. افرادی که از جایگاه و تشخص ماندگاری و از پشتوانه مردمی برخوردارند و جالب تر از آثارشان بنظر می رسند.