یکشنبه, 12 آذر 1402
یکشنبه, 12 آذر 1402
Sunday, 03 December 2023
روزنامه گیلان امروز [ شماره ۶۴۰۳ ]

 

پلیس دختر نوجوان را در صندق پژو پیدا کرد

بخش اجتماعی- ظهر جمعه گذشته، خبر تکان دهنده ای نیروهای انتظامی را به تکاپو انداخت. سر و صدای بیسیم‌های پلیس از یک ماجرای وحشتناک در روستای خلق آباد مشهد حکایت می‌کرد. اهمیت موضوع که به جان دختری ۱۳ ساله گره خورده بود، موجب شد تا خودروهای گشت انتظامی آژیرکشان به طرف روستا حرکت کنند. هر لحظه امکان داشت خبر دلخراشی از آن سوی بیسیم‌ها به گوش برسد !دلهره عجیبی در دل‌های باورمندان به امنیت به راه افتاده بود. افسر گشت، پدال گاز را به کف اتاق خودرو چسباند. رانندگان عبوری با شنیدن آژیرهای ممتد پلیس، راه عبور را می‌گشودند تا این که بالاخره خودروهای انتظامی مقابل منزلی با دیوارهای آجری توقف کردند. با اشاره سرگرد علی محمدزاده (رئیس کلانتری خلق آباد) که فرماندهی مستقیم عملیات را به عهده داشت، عوامل انتظامی وارد منزل مسکونی شدند، اما فقط ابزار و آثاری از شکنجه‌های هولناک را یافتند که درون پذیرایی و اتاق دیده می‌شد. حالا نه از دختر ۱۳ ساله خبری بود ونه شکنجه‌گر شیشه‌ای در آن جا حضور داشت .این موضوع عملیات پلیس را وارد مرحله جدیدی کرد؛ چراکه فرضیه قتل دختر مذکور، دل‌ها را تکان می‌داد. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در این هنگام بود که عوامل انتظامی در خیابان‌های اطراف پراکنده شدند و جست وجوهای تخصصی را برای یافتن خودروی پژو پارس آغاز کردند.آنان در بازرسی از منزل به سرنخ‌هایی از یک خودروی سواری رسیده بودند که متعلق به مرد شیشه‌ای بود و احتمال می‌رفت که او دخترش را به مکان نامعلومی انتقال داده باشد! دقایقی بعد دامنه جست وجوها به خیابان یاس رسید و نیروهای انتظامی خودرو را به صورت پارک شده در حالی پیدا کردند که نرگس( دختر ۱۳ ساله) در صندوق عقب آن محبوس شده بود. به محض این که نیروهای انتظامی او را از صندوق عقب پژو پارس بیرون کشیدند ناگهان دختر نوجوان جیغ وحشتناکی کشید و زخم‌های هولناک شکنجه‌های پدر بر پیکرش نمایان شد. او بیش از 2 ساعت بود که در گرمای سوزان ظهر جمعه ،به سختی درون صندوق عقب خودرو نفس می‌کشید، ولی از ترس پدرش حتی نمی‌توانست از رهگذران احتمالی کنار خیابان هم کمک بخواهد. طولی نکشید که بانوان پلیس او را به مرکز درمانی انتقال دادند و عملیات را برای یافتن مرد ۴۲ ساله شیشه‌ای با دستورات قاطع قاضی نیره عابدین‌زاده( معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) ادامه دادند و موفق شدند او را نیز در حالی دستگیر کنند که مقادیر زیادی مواد مخدر صنعتی به همراه یک قبضه کارد از داخل خودرو کشف شد.

 نرگس دختری که آثار وحشتناک شکنجه‌های هولناک بر پیکرش خودنمایی می‌کرد پس از انجام درمان‌های اولیه، درباره این ماجرای تکان دهنده گفت :پدرم به مواد مخدر صنعتی( شیشه و کریستال) اعتیاد دارد و به همین خاطر مدام مادرم را کتک می‌زد تا حدی که دیگر مادرم تحمل خود را از دست داد و به مکان نامعلومی فرار کرد ،ولی پدرم مرا به عنوان گروگان در منزل نگه داشت. او هر روز که از مدرسه به خانه باز می‌گشتم مرا ابتدا با کابل و شیلنگ به شدت شلاق می‌زد و بعد هم با سیم داغ نقاط مختلف پیکرم را می‌سوزاند به گونه ای که فریادهایم به آسمان می‌رسید، ولی او علاوه بر دست‌ها، پارچه‌ای را هم بر دهانم می‌بست تا صدایم را کسی نشنود! بسیاری از روزها به خاطر درد زخم‌های عمیق نمی‌توانستم به مدرسه بروم! که پدرم از همین فرصت استفاده می‌کرد و از آثار شکنجه‌های وحشتناک خودش با گوشی تلفن عکس می‌گرفت و برای مادرم ارسال می‌کرد تا به این طریق او را مجبور به بازگشت کند! پدر شیشه‌ای‌ام حتی به دیگر خواهران و برادرم نیز رحم نمی‌کرد و حتی بدن برادر 1.5ساله‌ام را می‌سوزاند تا به مادرم اتهام بزند! دیگر هیچ جای سالمی روی بدنم وجود نداشت و حتی برای رفتن به سرویس بهداشتی هم مشکل داشتم فقط از درد به خود می‌پیچیدم، ولی جرئت اعتراض نداشتم؛ چراکه دوباره باید میله‌های آهنی داغ را تحمل می‌کردم! وقتی دیگر تحمل این شکنجه‌ها برایم دلخراش شد مخفیانه با مادرم تماس گرفتم تا مرا نجات دهد او هم با اورژانس اجتماعی بهزیستی تماس گرفته بود و این گونه ماجرای شکنجه‌های پدرم لو رفت، ولی اگر نیروهای انتظامی اندکی دیرتر مرا در صندوق عقب خودرو پیدا می‌کردند دیگر با پیکر بی‌جانم روبه رو می‌شدند و...

 این گزارش حاکی است حسین (متهم 42 ساله شیشه‌ای) نیز در بازجویی های تخصصی نیروهای کلانتری خلق آباد مشهد، به شکنجه‌های هولناک فرزندانش اعتراف کرد و مدعی شد برای بازگرداندن همسرم به زندگی مشترک ،این کارها را انجام می‌دادم.

 درخور یادآوری است با دستور ویژه مقام قضایی، متهم مذکور در حالی روانه زندان شد که دو فرزند ۲ و ۶ ساله وی در بهزیستی نگهداری می‌شوند و دختر ۱۳ ساله نیز به بهزیستی انتقال یافت. بررسی‌های بیشتر درباره این ماجرای وحشتناک همچنان ادامه دارد.

 

 

 

عاشقی خطرناک!

بخش اجتماعی- خوب می دانم که عشق و عاشقی ها در سن نوجوانی فقط به دلیل هیجانات عاطفی و گرایش های طبیعی به جنس مخالف است، اما اکنون پسر 17 ساله ام که بیماری کلیوی نیز دارد،درحالی با تشویق و ترغیب بستگان هووی سابقم درگیر عشقی خطرناک شده است که ...

به گزارش خراسان،زن 48 ساله که از دختری 16 ساله و پسر بیمارش به اتهام ضرب و جرح عمدی شکایت کرده بود،درباره این ماجرای تاسف بار به مشاور و مددکار اجتماعی  کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:14سال قبل به دلیل ازدواج مجدد شوهرم از او طلاق گرفتم و سرپرستی پسر 3 ساله ام را عهده دار شدم؛چراکه بعد از سال ها تلاش در زندگی مشترک، همسرم به من خیانت کرد و دسترنج مرا به پای زن دیگری ریخت. با وجود این در منازل مردم کارگری می کردم تا هزینه های زندگی  و درمان پسرم را که به بیماری کلیوی مبتلا بود،فراهم کنم. وقتی فرهاد بزرگ تر شد به منزل پدربزرگ و مادربزرگ پدری اش رفت وآمد می کرد، ولی آن ها با حرف های نسنجیده و تهمت های ناروا،ذهن فرزندم را نسبت به من خراب می کردند، اما من توجهی به این مسائل حاشیه ای نداشتم و برای مراقبت از پسرم همه تلاشم را به کار می بردم؛ چراکه او تقصیری نداشت و من باید از جگرگوشه بیمارم حمایت می کردم حتی تا سال گذشته «سوندگذاری» برای دفع ادرارش را خودم انجام می دادم تا او راحت باشد!

خلاصه در همین رفت و آمدها بود که با دخترخواهر هوویم آشنا شد و به او دل باخت.«فرهاد» و «ماندانا»درحالی با یکدیگر ارتباط برقرار کردند که پسرم هنوز 17سال بیشتر نداشت. در همین حال خانواده هوویم، پسرم را ترغیب به ازدواج می کردند، ولی من مخالف بودم؛چراکه او نه تنها هیچ درآمدی نداشت، بلکه برای پول توجیبی هم محتاج همین اندک درآمد من از کارگری در منازل مردم بود.«فرهاد»وقتی متوجه مخالفت من شد دیگر به توهین و فحاشی روی آورد، ولی به خاطر بیماری فرزندم اهمیتی به توهین هایش نمی دادم و سعی می کردم او را از این عشق خطرناک هیجانی بازدارم! با وجود این، او با شکستن حرمت من ،مدام از من می خواهد تا مقدمات جشن ازدواج آن ها را فراهم کنم و پول عروسی و حتی جهیزیه آن  دختر را هم بپردازم!من هم که خوب می دانم این عشق و عاشقی ها فرجام تلخی دارد،تلاش می کنم تا  با گذشت زمان پسرم متوجه اشتباهش بشود و تصمیم عاقلانه ای بگیرد،به این دلیل با او بدرفتاری نمی کنم، ولی چند روز قبل پسرم آن دختر را به خانه ام آورد و من به ناچار برای آن ها غذا درست کردم تا احساس حقارت نکند، اما هنوز یک ساعت بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان آن دختر(ماندانا)با چماقی که در دست داشت از پشت در اتاق بیرون آمد و ضربه محکمی به سرم زد تا حدی که خون از سر وصورتم جاری شد و آن ها بدون توجه به حال وخیم من از خانه بیرون رفتند. من هم به زحمت خودم را به همسایه واحد روبه رویی رساندم و با کمک او به بیمارستان رفتم که آن جا ضمن تصویربرداری از جمجمه ام،محل زخم را بخیه زدند و... .

اکنون که از آن دختر شکایت کرده ام،نه تنها ماجرای ضرب و جرح را انکار می کند، بلکه با بی حیایی مدعی است که من باید تعهد بدهم تا در زندگی آینده او و پسرم دخالت نکنم!

این گزارش حاکی است با توجه به اهمیت این ماجرای تاسف بار،بررسی های قانونی و اقدامات مشاوره ای برای دختر و پسر نوجوان در حالی با دستورات سرهنگ احمد زمانی(رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد)آغاز شد که خانواده های آنان نیز برای بررسی موضوع به دایره مددکاری اجتماعی دعوت شدند.

 

 

 

 

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید:

نظر شما:

security code
طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان