گیلان امروز - یکشنبه، اول خرداد 1401 با همت و همکاری اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان گیلان، یادمان استاد عبدالرحمن عمادی پرمکوه، شاعر، ایرانشناس و پژوهشگر نامآشنای گیلانی، با حضور دکتر جهانی، مدیرکل میراث فرهنگی استان گیلان، خانواده عمادی و جمعی از فرهیختگان و اندیشمندان سراسر گیلان و علاقمندان استاد عمادی، در موزه میراث روستایی استان گیلان برگزار شد. در طی این مراسم، اندیشه ها و میراث فکری استاد عبدالرحمان عمادی پرمکوهی مورد بازخوانی و تجلیل قرار گرفت.
دکتر جهانی، مدیرکل میراث فرهنگی استان گیلان، ضمن معرفی برنامههای هفته میراث فرهنگی، برگزاری نشستهای تجلیل و گرامی داشت اندیشمندان را از افتخارات میراث فرهنگی دانست و آثار آنان را بخشی از میراث معنوی خواند.
دکتر موسوی، استاد دانشگاه گیلان و دبیر نشست، عمادی را پژوهشگری دانست که در خانه نمی نشست بلکه کوشش خود را بر پژوهشهای میدانی نهاده بود. او در فرازی از سخنانش گفت «من فکر می کنم هر نشستی که در مورد نویسندگان و کتاب دوستان و فرهیختگان برگزار گردد، در تلطیف فضای جامعه تاثیرگذار است. ایشان استاد عمادی را همیشه زنده دانست زیرا کسی که می نویسد هرگز نمی میرد.»
استاد عباسی در این نشست گفت که عبدالرحمن عمادی به هویت یابی ما یاری رساند، او از نمادهای جامعه و فرهنگ ماست که متاسفانه روز به روز، جامعه از وجود این مفاخر تهی می گردد و هر روز تکهای از جان این ملت کاسته می گردد و امید است که نسلهای آینده نیز بتوانند شخصیتهایی مانند عمادی را بپرورند.
دکتر نوائیان، باستانشناس، از آشنایی خود با استاد عمادی سخن گفت و دو دستنوشته از استاد عمادی را که در اختیار داشت، برای حاضران خواند. استاد عمادی در این نوشته ها بر این مفهوم تاکید کرده بود که بالاترین ثروت ایران معنویت و فرهنگ است.
دکتر مانی عمادی، برادرزاده استاد، در مورد اهمیت ایرانشناسی نامواژه ای، مهم ترین پروژه فکر استاد، سخن گفت و بزرگداشت استاد عمادی را تنها در برگزاری یادمان ندانست و گفت استاد علاقمند بود که آثارش نقد شوند و نقد آثار استاد عمادی نیز، بزرگداشت اوست.
استاد قربانی ویشکی سرزمین اشکور را سرزمین اندیشمندان و فرهیختگان برجستهای نامید که عبدالرحمن عمادی نیز از این فرزندان گرانقدر و برومند است، و پژوهشهای او را در زمینههای فرهنگی و باورشناسی مردم گیل و دیلم (خاصه) بسیار حایز اهمیت دانست.
دکتر محمدیان ضمن بررسی رهیافتها و دریافتهای ادبی استاد عمادی، مجموعه فعالیتهای ادبی عمادی را در سه محور آفرینش آثار ادبی، گردآوری ادبیات مردمی و پژوهشهای تطبیقی در ادبیات فارسی و زبانهای دیگر ایرانی ارجمند دستهبندی نمود و اظهار داشت که پژوهشهای عمادی، می تواند نگاه ما را به برخی آثار ادبی ایران، مثل شاهنامه فردوسی، تغییر دهد.
دکتر محبوبی، که در سالهای آخر زندگی استاد، با او همراه بود، استاد عمادی را ذوفنون و دارای تبحر در چندین شاخه علمی دانست و از استاد نقل کرد که تنهایی مثل کتاب است و مثل کوه، کتابهای استاد عمادی پر از رنجها و دردها و تلاشهایی است که او برای اعتلای ایران داشته است.
دکتر کریم کوچکی نیز از خاطرات خود با عمادی سخن گفت و حسن ختام برنامه نیز، با آوازخوانی استاد ناصر وحدتی به زبان گیلکی و و استاد حجت شمامی به زبان فارسی همراه بود.
در پایان نیز خانواده استاد عمادی هدایایی به برگزارکنندگان و پژوهشگران حاضر تقدیم کردند و از حضور شاعران ارجمند گیلان محمد بشرا و رضا نوزاد تجلیل شد.
عبدالرحمان عمادی و تاریخپژوهیِ معطوف به آینده
مانی عمادی
زمانی که در جستجوی موضوعی برای بزرگداست استاد عبدالرحمان عمادی بودم، میاندیشیدم که به کدام موارد اشاره کنم که نتوان آنها را در آثار چاپشدة ایشان یافت چرا که همین تعداد آثار چاپ شده، اعم از کتاب و مقاله، بهترین مرجع برای شتاخت دیدگاههای علمی اوست. اما پرسشِ بیپاسخ در این آثار، شاید این باشد که عمادی چگونه توانست با وجود زمان محدودِ عمر، و مشغلههای بسیار اعم از پژوهشهای میدانی و صرف زمانِ فراوان برای مطالعه، و همینطور فعالیتهای بسیار حقوقی، این همه بنویسد، و بامحتوا هم بنویسد، و زیبا و شاعرانه هم بنویسد، و تکراری هم ننویسد؟ و چرا نوشت و چگونه آنها را نوشت؟ پرسشی که حتماً دربارة مفاخر دیگر نیز مصداق دارد. ( اشاره کنم که به غیر از آثار چاپ شده، دهها هزار دستنوشته از ایشان باقی است که هنوز بازخوانی نشدهاند و حجم آنها به قدری زیاد است که تصور اینکه آنها همه آنها نوشته یک شخصِ تنها باشد، آدمی را حیرتزده میکند!)
استنباط من آن است که عشق به آیندة ایران، انگیزة این کار سترگ در عبدالرحمان عمادی بود. میتوانم ادعا کنم که نسل او و دوستان او هم، (از جمله افشار و ستوده و اقتداری و شفیعی کدکنی و دیگران) اگرچه در بسیاری موارد به گذشتة ایران پرداختهاند اما آنها بیشتر دغدغدة آیندة ایران داشتهاند تا گذشتة ایران. آنها معماران آیندة ایران اند.
به طور مثال، در نوشتاری به نام ملّت از عمادی، (که آمادة چاپ است و به زودی منتشر میشود،) وی با شیوة روشمند ایرانشناسی نامواژهای، و با ذکر دهها شاهد مثال، لغت جمهور را ریشهیابی کرده و از آن، به واقعیتهایی در تاریخ ایران میرسد، ـ روشی که این اساس بحث ایرانشناسی نامواژهای نیز هست. ـ و معانی جالبی از تحلیل واژهها بیرون میکشید که با تاریخپژوهی معمول نمیتوان به آن معانی رسید و البته رویکردی است که به گمان من، مکملی است برای رویکردهای دیگر در تاریخپژوهی.
در این نگاه، عمادی لغت جمهور را ترکیبی از دو جز جَم و هور میداند. جَم در یک معنا یعنی جمعیت و مردم، و هور یعنی خور و خورشید و فر. با این وصف، واژة جمهور یعنی: فرِ مردمان. در اینجا عمادی به گواه اسناد باستانی و شواهد بسیار، به غیر از اعتقاد به فَر ایزدی و فَر شاهی، تودة مردم را نیز صاحب فَر معرفی میکند. این برای ایرانیانی که به عنوان مثال می پندارند که مفاهیم جمهور و رئیس جمهور و ریاست جمهوری که گاه در میان ما ایرانیان به بحث سیاسی روز نیز مبدل میشوند، مفاهیمی مدرن و غربی هستند قطعا میتواند جالب توجه و مفید باشد. در این نگاه به ایرانِ باستانی، مشروعیت حکومتها نه تنها به واسطة خدا و شاه، بلکه به واسطة رأی و خواست مردم نیز مبتنی است. این واقعیت، که نمیتوان مشابه آن را در ایرانشناسیهای غربی و یا به تعبیر مرحوم عمادی: ایرانشناسیهای استعماری یافت، درک بهتری از گذشته به انسان ایرانی میدهد و اعتماد به نفس بیشتری برای ساخت آینده به او میبخشد و به او میآموزد که برای فهم جهان معاصر و جهان آینده، میتواند به داشتههای خود نیز تکیه کند و تنها میراث خوار فرهنگ بیگانه نباشد.
بنابراین، شیوة ایرانشناسی نامواژهای، بهظاهر، دربارة امر قدیم است اما قصد، ساخت امر معاصر و امر مربوط به آینده است و من این نگاه را تاریخپژوهی معطوف به آینده مینامم. به گمان من، همین واقعیت مهم، یکی از انگیزههای پنهان عمادی در انجام این کار بزرگ در طی چندین دهه بود امیدوارم، اگر استنباط من از این مسئله درست باشد، مورد توجه علاقمندان به پژوهشهای تاریخ و فرهنگ ایران نیز قرار گیرد.
دومین موردی که میخواهم به آن اشاره کنم، ضرورت نقد آثار استاد عمادی است. ایرانیان در بخشهایی از تاریخ خود، بیشتر به نقل علوم گذشتگان علاقمند بودهاند تا نقد آنها. منظورم از نقد، داوری عالمانه و روشمند است و با زندهبادها و مردهبادهای سیاسی و غیرسیاسیِ مرسوم در سرزمین ما فرق دارد. احتمالاً تکرار صِرفِ افکار گذشتگان، و عدم برخورد منتقدانه با آنها، گاه یکی از عوامل در شکلنگرفتنِ جریانهای فکری در تاریخ ایران بوده است به طوری که آراء مفاخری که آمدهاند و رفتهاند، تنها توسط شاگردان آنها به نسل بعدی منتقل شده، و بازخوانی و ثبت شده، و به جریانهای مؤثر فکری تبدیل نشده است. بنابر این، نگاه نقادانه به آثار عمادی نیز ضروری است و نه رویکرد ستایشآمیز. عمادی خود به این نگاهِ نقادانه اعتقاد داشت و گاه دربارة پژوهشی از او که به دیدة انتقاد مینگریستم، ساعتها، بیدلخوری به گفتگو مینشست. اما همیشه به نقد مکتوب معتقد بود. نقدی که قابلیت ثبت داشته باشد و احساس مسئولیتپذیری در نویسندة آن ایجاد نماید.