پنجشنبه, 06 اردیبهشت 1403
پنجشنبه, 06 اردیبهشت 1403
Thursday, 25 April 2024
روزنامه گیلان امروز [ شماره ۶۴۹۲ ]

 

لاله حلاج

پژوهشگر حوزه شهر

این روزها کمتر کسی شعر حافظ و مولانا می‌خواند. کمتر کودکی در حیاط خانه‌ای به بازی مشغول است. کمتر جوانی عاشق می‌شود. سالمندها به جای پارک به خانه سالمندان می‌روند. ما فست فودهای شیک و خوش آب و رنگ را با دیزی سنگی ساده معاوضه کرده‌ایم. «ماتریکس» و «عملیات غیرممکن» تماشا می‌کنیم. «انگری بیردز» و «هف لایف» بازی می‌کنیم. ما عاشق شهری هستیم که در «گزارش اقلیت» و «اینسپشن» می‌بینیم. ما پز مدرن بودن می‌دهیم و در هراسیم که مبادا ما را یک سنت‌گرا بپندارند. پس قید عاشقی را می‌زنیم و اهل تجارت می‌شویم. ما انسان‌هایی در جست و جوی آرمانشهر رویایی هستیم در حالیکه می‌دانیم چنین شهری وجود ندارد. این را همان زمان که واژه «اتوپیا» متولد شد می‌دانستیم.[ اصل واژه utopia یونانی است و معنی آن «جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد» است.]

ما انسان‌های آرمانی نیستیم و ضعف‌های بسیاری داریم؛ چگونه می‌خواهیم خودمان را به تکامل برسانیم و شهر آرمانی را تحقق بخشیم؟ آرمانشهری که در آن انسان به معنای واقعی کلمه وجود ندارد، خود یک ویرانشهر نیست؟ چه بسا جستجو برای دستیابی به یک آرمانشهر حقیقی در قرن حاضر و با شرایط موجود، یک ساده انگاری محض باشد. ما به بهانه ساختن آرمانشهر، نشانه ها و مفاهیم باقیمانده از شهرهای پاک و زیبای گذشته مان را ویران کرده و با دست خویش دیستوپیاهای1 به ظاهر پر زرق و برق و در باطن هولناک را خلق می‌کنیم. شاید تصویری که شهر مدرن امروزی به مخاطبش ارائه می‌کند برای مدت کوتاهی ایجاد جذابیت کند، لیک برایش تداعی بخش حس مکان نخواهد بود. عناصر و نشانه های شهری به سمت یک شکلی و همانندی پیش می روند. شاید به همین دلیل است که راحت از شهر و زادگاه خود دل کنده و کوچ می‌کنیم. انسان امروزی کمتر به مکان حس تعلق دارد؛ خود را آزاد و رها می‌پندارد و این لاقیدی را می‌پسندد و مزیت می‌شمرد. بدین سبب عشق‌های امروزی دیری نمی‌پاید، دوستی‌ها به سادگی می‌گسلد و رابطه‌ها رنگ و بوی تجارت و تبادل به خود می‌گیرد. در شرایطی چنین تاریک و موهوم به دنبال مدینه فاضله می‌گردیم و از زمین و زمان شاکی هستیم که چرا اوضاع شهرهایمان چنین است و چنان است. در دنیای مدرن در واقع ما در پی چیزی هستیم که وجود ندارد. از پی نیستی می دویم و به پوچی می‌رسیم. شاید اگر روزی آرمانشهری در گوشه‌ای از جهان متولد شود آن روز پایان ادبیات واژه‌ای به نام آرمانشهر و رویش معنایی نو در ادبیات شهرسازی و جامعه شناسی باشد.

در پشت جلد کتاب «جهان در غیاب آرمانشهرها» نوشته "زهره روحی" جمله پر مغزی می‌خوانیم: «درک این مسئله هوش چندانی نمی‌خواهد  که جهانٍ بی رویا، انسان هایی بی ایمان به خود و بی اعتقاد به فردایی بهتر می‌آفریند، انسان هایی پشت کرده به خود و به جهان.» براستی دنیای ما رویایی ندارد؟ اگر رویا داریم چرا فردای بهتر برای شهرهایمان را برنامه ریزی نمی‌کنیم؟ چرا به جای حرکت به سمت شهر آرمانی، روز به روز به سمت ویرانی فرهنگ، ارزش‌ها و شهرهایمان نزدیک تر می‌شویم؟ ما کجای مسیر را اشتباه رفته‌ایم که این دیوار تا ثریا کج می‌رود؟ طرح این سوالات و کنکاش درباره پاسخشان، روشن می‌کند که دستیابی به شهر ایده ال و در اصطلاح آرمانشهر، صرفا موضوعی ابژکتیو نیست؛ چه بسا ریشه در مفاهیم و مضامین عمیقتری دارد. هبوط انسان از بهشت در پی هبوط اخلاقی وی رخ داد؛ شاید این دلیل خوبی بر رنجی باشد که انسان امروز در مکانی به نام شهر بدان مبتلاست. نتیجتا آنچه موجب بهبود و اعتلای محیط زندگی انسان می‌شود چیزی نیست مگر ذات وجودی انسان.

طبق آنچه رفت رابطه میان شهر و انسان ارتباطی دو سویه است؛ جامعه شناس شهری "رابرت پارک" شهر را اینگونه تعریف می‌کند: «شهر موفق‌ترین تلاش انسان برای شکل دادن جهانی که در آن زندگی می‌کند، مطابق میل خود است. اما اگر شهر، جهانی باشد که انسان خلق کرده، در عین حال جهانی است که انسان محکوم است از این پس در آن زندگی کند. بنابراین انسان بدون داشتن درک درست از ماهیت کاری که انجام داده، با ساختن شهر خود را نیز بازآفرینی کرد.» این جمله لزوم دقت و ژرف نگری در معماری ساختمان‌ها و طراحی فضاهای شهری را بیش از پیش مشخص می‌کند. هاروی می‌گوید: «این مسأله که ما چه نوع شهری می‌خواهیم، در نهایت نمی‌تواند از اینکه چه نوع روابط اجتماعی، چه نوع رابطه ای با طبیعت، چه سبک‌های زندگی و فناوری و ارزش های زیباشناسی می‌خواهیم جدا باشد»؛ نتیجه اینکه نباید تاثیر فضای معماری و شهر را بر الگوهای رفتاری شهروندان نادیده گرفت. آنچه به نام معماری در شهر ساخته می‌شود نشان از فرهنگ و درونیات مردمان ساکن شهر دارد؛ متقابلا معماری ساخته شده بر روحیات و رفتار مردم شهر تاثیرگذار است. خلاقیت را به شهر بازگردانیم و شهر را اثرِ انسان کنیم؛ شهر به مثابۀ آفریده انسان است، نه اینکه انسان در آن تخته بند و در حصار باشد و سبک زندگی‌ای را که به او تحمیل شده تکرار کند.

شهر من، من به تو می اندیشم، نه به تنهایی خویش... .

پی نوشت: 1. پادآرمان‌شهر، ویران‌شهر یا مدینه فاسده جامعه‌ای خیالی در داستان‌های علمی/تخیلی است که در آن ویژگی‌های منفی، برتری و چیرگی  کامل دارند و زندگی در آن دلخواه هیچ انسانی نیست.

به اشتراک بگذارید:

نظر شما:

security code
طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان