گیلان امروز- کسانی که نزدیک مناطق قطبی یخی زمین زندگی میکنند، در طول زمستان یک شب تقریبا دائمی را تجربه میکنند. اما زندگی در این شب طولانی چگونه میگذرد؟
به بیان ساده، شب قطبی به دورهای از زمان اطلاق میشود که خورشید بیش از ۲۴ ساعت از افق طلوع نمیکند. این اتفاق، در زمستانهای شمال دایره قطب شمال و جنوب دایره قطب جنوب رخ میدهد که به ترتیب خطوط دایرهای در عرض جغرافیایی ۶۶.۶ درجه شمالی و جنوبی هستند.
هر قدر نزدیکی به قطبها بیشتر باشد، شب قطبی طولانیتر میشود: برای مثال، در مرکز قطب شمال، خورشید چند روز پس از اعتدال پاییزی در اواسط سپتامبر غروب میکند و تا اواسط ماه مارس طلوع نمیکند یعنی یک شب قطبی ۱۷۹ روزه در آنجا اتفاق میافتد. اما دورتر از مرکز قطبها، شب قطبی فقط ۲۴ ساعت یا بیشتر در طول انقلاب زمستانی رخ میدهد.
شهر اوتکیاگویک آلاسکا، شمالیترین سکونتگاه در ایالات متحده، هر سال تقریباً به مدت ۶۵ روز شب قطبی را تجربه میکند که از اواسط نوامبر تا اواسط و اواخر ژانویه ادامه دارد.
شب قطبی برخلاف نامش، بلوک پیوستهای از شب مطلق نیست. حتی زمانی که خورشید غروب کرده، نور خورشید در افق شکسته میشود، بنابراین در بسیاری از عرضهای جغرافیایی، بیشتر شبها ممکن است تحت سلطه مراحل مختلف «گرگ و میش قطبی» باشند.
مانند هر جای دیگر روی زمین، اینجا هم وسط روز میتواند روشنتر از اوقات دیگر باشد، چون خورشید به سمت بالا میرود و از افق دور میشود، بدون اینکه هرگز از آن بالا برود: «گرگ و میش شهری» نور کافی را برای مردم فراهم میکند تا بتوانند به فعالیتهایشان در فضای باز ادامه دهند، در حالی که «گرگ و میش نجومی» به قدری تاریک است که ستارهها، ماه و شفق قطبی تنها نورهای طبیعی هستند که در آسمان صاف میرقصند و سوسو میزنند.
با این حال، چنین معناشناسیهایی این واقعیت را تغییر نمیدهد که برای کسانی که در قطب شمال زندگی میکنند (یا معدود ساکنان ایستگاههای تحقیقاتی در قطب جنوب)، شب قطبی یک چالش جدی است.
زندگی در شب قطبی چگونه است؟
فقدان نشانههای آشنا و چرخههای روز و شب میتواند بر ریتمهای شبانهروزی اثر بگذارد و خواب را مختل کند و کمبود دائمی نور روز معمولاً موجب کاهش انرژی میشود. با این حال، زندگی در طول شب طولانی قطبی آنقدرها هم بد نیست و بسیاری از ساکنان از این تجربه استقبال میکنند. همانطور که یکی از ساکنان سوالبارد، مجمعالجزایر نروژی در منطقه دریای بارنتس، میگوید: «شما باید زیبایی را در [تاریکی] ببینید. برای من، این کار اصلا سخت نیست. وقتی در تاریکی قدم میزنم احساس میکنم بیشتر در طبیعت غوطهور میشوم.»
ساکنان قطب شمال برای مقابله با افسردگی ناشی از این اتفاق هر کاری که میتوانند انجام میدهند، از استفاده از لامپهای نوردرمانی که طولموجهای نور خورشید را تکرار میکنند گرفته تا حفظ روال همیشگی، فعالیت بدنی و مشارکت در بسیاری از فعالیتهای اجتماعی، هرچند دو گزینه آخر محدودیت دارند، چون گرگ و میش طولانی با سرمای استخوانسوز همراه است.
برای مثال، حداقل دمای ژانویه در Utqgiavik بطور میانگین ۱۸- درجه فارنهایت است، در حالی که شهر نروژی Kautokeino اخیرا شاهد کاهش دما به زیر منفی ۴۰ در سردترین شب خود در ۲۵ سال گذشته بوده است.
این فقط انسانها نیستند که باید خودشان را با سرما و تاریکی وفق دهند. در خشکی، موش صحرایی قطب شمال و ولها (نوعی موش صحرای) خودشان را در اعماق برف غرق میکنند تا دانههای باقیمانده از سال قبل را بخورند، در حالی که سنجابهای زمینی قطب شمال، خواب زمستانی را انتخاب میکنند و حتی خرسهای قطبی خودشان را با بدترین زمستانها وفق میدهند. بسیاری از حیوانات ریتمهای روزانه، غذا و خوابشان را در بخشهای کوچک زمانی در سراسر روز برای حفظ انرژی، تنظیم میکنند.
چشمان گوزنهای شمالی در زمستان درخشش آبی دارد، این سازگاری به آنها امکان میدهد در ماههای تاریک، راحتتر گلسنگی را پیدا کنند که از آن تغذیه میکنند. در دریا، زئوپلانکتونها با دنبال کردن نور ماه به مهاجرت روزانهشان از آبهای عمیقتر به سطح ادامه میدهند.