پنجشنبه, 09 فروردین 1403
پنجشنبه, 09 فروردین 1403
Thursday, 28 March 2024
روزنامه گیلان امروز [ شماره ۶۴۷۷ ]

    بخش هفتم

کاظم شکوهی

از خانواده ما من و خواهرم، مثلا انقلابی بودیم، پدرم که حدود 80 سال داشت کاملا شاه دوست بود، برادر بزرگتر هم که ارتشی بود طبعا طرفدار رژیم پهلوی بود، ولی مادر و برادر دیگرم بی تفاوت بودند. پدرم عصایی که در دست داشت مرتبا بلند می کرد و می گفت: «هر که بدی شاه بگه، چوب تو آستینش می کنم!» یک بار هم در همین اوضاع احوال با من بحث کرد و من برای اینکه احساسات مذهبی (که خیلی هم جدی نبود) او را تحریک کنم گفتم: شاه یک کشور اسلامی جلو دوربین، با کارگر رییس جمهور آمریکا، شراب می خورد! و فکر می کردم الان پدرم ناراحت میشه دیدم گفت: «شاه هر کاری دلش خواست میتونه بکنه، به کسی چه ربطی داره! تازه او عرق که نخورده، شراب خورده و شراب مهم نیست!»

اصولا در منطقه ما که بخشی از شیراز بود بخش عمده مردم که کشاورز صاحب زمین شده بودند، به رژیم گذشته علاقه داشتند اما در این روزها دیگه ابراز نمی کردند، اصولا ترس و نگرانی داشتند که زمین و آب آنها که سال 41 و 42 در جریان اصلاحات ارضی به آنها داده بودند، از آنها پس بگیرند.

پدرم درست یک ماه پس از انقلاب سکته کد و به رحمت خدا رفت. در مراسم یادبود وی آقای انصاری لاری روی منبر از مزایای حکومت اسلامی سخن گفت، از جمله اینکه دولت از این به بعد نه تنها از مردم عوارض و مالیات نمی گیرد، بلکه پول نفت هم هر ماه بین مردم تقسیم می کنه و فکر کنم مردم دیگه نیاز به کار کردن ندارند!!

وقتی از منبر پایین آمد من با او بحث کردم، که «حاج آقای این چه حرفی است که شما می زنید، مگه می شه پول نفت را کلا بین مردم تقسیم کرد؟ کشور خرج داره. برق، آب، راه، ارتش، بهداشت و هزار خرج دیگه داره و توصیه کردم که این حرف ها را در منبر نزنه و توقعات بیجا ایجاد نکنه! یک نگاه مشکوک، عاقل اندرسفیه، یا غافل اندر فقیه به من کرد و چیزی نگفت. ولی به خواهرم گفته بود این برادر تو حتما ساواکی است، چون داره حکومت اسلامی را خراب می کنه مواظبش باش! خواهرم، به من جریان را گفت و گفت: تو چرا با این افراد بحث می کنی، خب بگذار هر چه می خواد بگه!!

این سومین بار بود که من متهم به ساواکی بودن می شدم. یکبار در دانشگاه که ذکرش رفت پس از اینکه به ساواک رفتم و تعهد دادم ولی بار دوم هم زمانی بود که فاجعه سینما رکس اتفاق افتاد. همان شب در رشت ما مهمان بودیم و در این مهمانی حدود 20 نفر حضور داشتند و با اعلام خبر واقعه سینما رکس، برداشت قاطع جمع حاضر این بود که حکومت برای ترساندن مردم این عمل را انجام داده. اما من با دلایلی که مطرح کردم معتقد بودم کار رژیم نیست چون این کار افروختن و شعله ور کردن آتش اعتراضات است.

همین امر باعث شد دیدم پچ پچ و درگوشی مهمانان شروع شد که فلانی، چون در استانداری هم کار می کند، حتما ساواکی است، چرا که این برداشت مرا نوعی دفاع از حکومت ارزیابی کردند، در حالی که من اصلا چنین قصدی نداشتم، بلکه برداشت خودم را از ماجرا منعکس می کردم، همین امر باعث شد وقتی به خانه آمدیم خانم دعوای مفصلی با من کرد، که چرا خودت را خراب می کنی و ...

بله شاید درست تر این بود که در این مواقع همرنگ جماعت می شدم و خودم را مثلا خراب نمی کردم.

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید:

نظر شما:

security code
طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان